دُزدانه در آمد از درم دوش
افکنده کمند زلف بر دوش
بر خاستم و فتادم از پای
چون او بنشست رفتم از هوش
گشتم به نظاره جمالش
حیران و خراب و مست و مدهوش
ای نرگس نیم مست جادوت
آهو بره ای به خواب خرگوش
با این رخ و خال و قد و خد
با این پر و بال و با تن و توش
هرکس که ببیندت به یک ره
ملک دو جهان کند فراموش
با روی تو نوش می شود نیش
وز دست تو نیش می شود نوش
ای دوست مخور غم زمانه
بنشین به مراد و باده می نوش
عاشق به سؤال و دوست فارغ
بلبل به فغان و غنچه خاموش
ای خواجه نصیحتم مفرمای
من پند کسان نمی کنم گوش
در گوش جلال حلقه ای کن
کاو بنده تست حلقه در گوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دزدی که شبانگاه به درون میآید صحبت میکند. او به زیبایی و جذابیت گیسوی معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که با دیدن او از خود بیخود شده و محو جمالش گردیده است. شاعر به تأثیرات شگرف معشوق بر عاشقان اشاره میکند، به طوری که هرکس با دیدن او، دنیا را فراموش میکند. او به نوشیدن و لذت گرفتن از زندگی دعوت میکند و به ناپایداری زمانه اشاره میکند. در نهایت، شاعر به نصیحتهای دیگران اهمیت نمیدهد و فقط به عشق و زیبایی معشوقش میاندیشد.
هوش مصنوعی: دیشب به آرامی و به طور پنهانی کسی وارد خانهام شد و مویش را به عنوان دام روی شانهام انداخت.
هوش مصنوعی: برخاستم و به زمین افتادم، چون او نشسته بود، من از حال رفتم.
هوش مصنوعی: به تماشای زیبایی او مشغول شدم و به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم، به طوری که خواب و هوش از دست دادم.
هوش مصنوعی: ای نرگس زیبای مستکننده، مانند جادو خوابآور، تو همچون آهو و برهای در خواب شیرین خرگوشی.
هوش مصنوعی: با این زیباییها و ویژگیهای ظاهری، با این جاذبه و قدرتی که داری.
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را ببیند، همه چیزهای دنیا را فراموش میکند و فقط به زیبایی تو فکر میکند.
هوش مصنوعی: با دیدن چهره تو، درد و زخم به شادی و لذت تبدیل میشود و از دست تو، آن چه دردآور بود، به pleasurable و خوشایند بدل میگردد.
هوش مصنوعی: ای دوست، نگران مشکلات دنیا نباش و به خواستههایت برس و شراب بنوش.
هوش مصنوعی: عاشق در جستجوی پاسخ است و دوست بیخیال، در حالی که بلبل نراحت و غنچه ساکت است.
هوش مصنوعی: ای آقا، لطفاً نصیحت نکن، من به نصیحت دیگران گوش نمیدهم.
هوش مصنوعی: در گوش جلال، حلقهای بزن که او بنده توست، مانند حلقهای که در گوش میاندازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.