گل خودروی و شمشاد قصب پوش
در آمد شاد و خندان از درم دوش
نقاب مشک بو بگشاده از ماه
کمند عنبرین افکنده بر دوش
ز بند پرنیان آزاده سَروش
ولی دربند هندویی زره پوش
نمی دانم چه در گوشش همی گفت
که حاجب بُرده بودش سر سوی گوش
چو من لطف سراپایش بدیدم
در افتادم ز پای و رفتم از هوش
مرا چون دید بر خاک اوفتاده
به بوی وصل او سرمست و مدهوش
به صد لطفم ز روی خاک بر داشت
کشید از یکدلی تنگم در آغوش
چنان مستغرق وصلش شدم من
که کردم دین و دنیا را فراموش
مرا گویند چون دیدی وصالش
جلال از دست غم من بعد مخروش
ولی چون گل برون آید ز غنچه
کجا بلبل تواند بود خاموش
چو وقت گل ز مَی منعت کند شیخ
ز می بنیوش و پند شیخ منیوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شب پوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.