فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخههای دیوانهای هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:
-
عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شکایت :: سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم
عبدالواسع جبلی (بیت ۱): منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
سنایی (بیت ۱): منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شکایت:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - وز هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
-
عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » مدح اثیرالدین امینالملک زینالدوله ابومنصور نصر بن علی:نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد - هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد - به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲:کسی کاندر صف گبران به بتخانه کمر بندد - برابر کی بود با آن که دل در خیر و شر بندد؟
-
عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » تهنیت فتح عراق و مدح سلطان سنجر:این اشارتها که ظاهر شد ز لطف کردگار - وین بشارتها که صادر شد به فتح شهریار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بیخمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بیشمار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بیجمال عمر خوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
-
عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » مدیحه:ای عارض تو چون گل و زلف تو چو سنبل - من شیفته و فتنه بر آن سنبل و آن گل
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی:ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل - وی به شده از دست تو صد علت هایل