نه عاقل است که دارد در این سرایِ رحیل
قصّیر عمرِ خود اندر امید هایِ طویل
نهد به گردنِ جان رشتهای ز طولِ اَمَل
که تا قیامت آن رشته را بود تطویل
مَناص جویی از این رشته لاتَ حِینَ مَناص
خَلاص خواهی ازین عُقده لاعَلَیکَ سَبیل
خوش آن که بگسست این رشتۀ امید ز جان
نهاد بر کف تقدیرِ کردگارِ جلیل
رهاند خود را از منّتِ وضیع و شریف
نجات داد هم از خجلتِ کریم و بخیل
خلیل وار توکّل به کردگار نمای
که تا رهاند از آتَشِ غَمَت چو خلیل
نصیرِ جانِ تو چون حق بُوَد فَنِعمَ نَصیر
وکیلِ کار تو چون حق بُوَد فَنِعمَ وَکیل
رهینِ هر کس و ناکس مشو پیِ روزی
چو او به روزیِ هر ناکس و کس است وکیل
همان که او به تو جان داد نان دهد چه کنی
ز بهر فانی ، جانِ عزیز خوار و ذلیل
جمالِ صورتِ فردا کجا تُرا باشد
اگر نباشد امروز سیرتِ تو جمیل
مسافری تو و ناچار بایدت زادی
که زاد باید مر مرد را به گاهِ رحیل
کدام زاد نکوتر ز حُبِّ پیغمبر
که خلق را سویِ ایزد وِلایِ اوست دلیل
نداشت سایه ولی رحمت و عطوفت او
فُتادگان را بر سر فکنده ظِلِّ ظَلیل
بود سراسر نَعتَش هر آنچه در فُرقان
بود تمامی وصفش هر آنچه در اِنجیل
قتیلِ او را عیسی نیاورد جان داد
اگرچه عیسی جان می دهد زِ دَم به قتیل
اگر نه امرش ، نامی نبود از معروف
اگر نه نهیش ، بودند خلق در تضلیل
رخِ نیاز نمی سود اگر به خاکِ دوش
نمی رسید بدین جایگاه جبرائیل
ز کاخ خسرویش نُه سپهرِ زنگاری
مُعَلَّق است چو از کاخِ خسروان قِندیل
اگر نه قولش ، اسمی نبود از تسبیح
اگر نه فعلش ، رسمی نبود از تَهلیل
ز خُلقِ نیک و صفاتِ جمیل و خَلقِ بدیع
نیافریدش ایزد هَمال و شِبه و عَدیل
کفیلِ روزیِ خلق است تا خدایِ جهان
بود به شادیِ احبابِ او هماره کفیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل
جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل
چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز
چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل
رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق
[...]
ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل
بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل
به امر باری شیطان شدست بسته به بند
زبان خلق گشاده شدست بر تهلیل
چو نار در دل کفار و نور در مسجد
[...]
رسید عید همایون و روزه کرد رحیل
به جام داد فلک روشنایی از قندیل
چو روشنایی قندیل بازگشت به جام
سزدکه من به غزل بازگردم از تهلیل
غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم
[...]
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
[...]
سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل
برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل
جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال
ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل
هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.