تنم به گونه نال و دلم به گونه نیل
جهان ز نیلم نال و روان ز نالم نیل
چو نیل چشم منست از گریستن شب و روز
چراست جای نهنگ اندر آن دو چشم کحیل
رفیق رنجم تا عشق با منست رفیق
عدیل در دم تا هجر با منست عدیل
دلم بسان هوا آمد از هوای حبیب
تنم بسان خیال آمد از خیال خلیل
بتی که قدش چون قول عاشق آمد راست
مهی که قولش چون پشت عاشق آمد کیل
بروی خلد و بلب سلسبیل و من کردم
دل و تن از پی آن خلد و سلسبیل سبیل
بسان خضر پیمبر همیشه زنده بوم
اگر بیابم بر سلسبیل دوست سبیل
مرا بس است بدین درد روی زرد گواه
مرا بس است برین انده آب دیده دلیل
همی گریزد صبرم ز عشق آن بت روی
چنانکه خیل گریزد ز جنگ میر جلیل
جمال و جاه جهان شهریار ابومنصور
که روزگار بدیدار او شده است جمیل
بروز بخشش او و بروز کوشش او
چو قطره باشد نیل و چو پشه باشد پیل
بتیغ جان بستاند بدست باز دهد
بدین بعیسی ماند بدان بعزرائیل
رضای او بدل اندر برابر توحید
خلاف او بتن اندر برابر تعطیل
ایا زمانه تن و دولت تواش زیور
ایا سپهر سر و همت تواش اکلیل
بگاه جود ندانی که چون بود تاخیر
بگاه حلم ندانی که چون بود تعجیل
هزار زائر بر درگهت نزول کند
نکرده زائری از درگهت هنوز رحیل
اگر نبارد ابرو نبات نارد بر
برزق خلق پس آن کف کافی تو کفیل
بنزد ایزد مدح تو همچنان تسبیح
بنزد باری شکرت برابر تهلیل
اگر عدوت خورد نوش و وز تو یاد کند
بماند آن نوش اندر کلوش چون نشپیل
بهیچ دانش گردون نبوده با تو خسیس
بهیچ فضل ستاره نبوده با تو بخیل
ز دست و طبع و دل هرکسی سخاوت و فضل
بکرد سوی دل و دست طبع تو تحویل
ز بهر این همگان سائلند و تو معطی
همه کسیرا نقص آید و ترا تفضیل
بفضل و دانش پیری به رای و بخت جوان
بجود و فضل کثیری بسال و ماه قلیل
نهفته مال همه خسروان برافشاندی
درست گوئی بودند خسروانت و کیل
زمانه بر تو نیابد بهیچ باب عوض
ستاره با تو نیارد بهیچ روی بدیل
خدایگانا از آرزوی صورت تو
تنم شده است نحیف و دلم شده است علیل
همیشه مهر تو ورزم چو مؤبدان آتش
همیشه مدح تو خوانم چو راهبان انجیل
اگر بخدمت نایم بر تو معذورم
که مر مرا نگذارند از این زمین یکمیل
اگر فقیر مقصر شدم بخدمت تو
همیشه هست زبانم بمدحت تو طویل
همیشه تا خبر زهره باشد و هاروت
چنانکه قصه قابیل باشد و هابیل
عدوت باد چو هاروت و دوست چون زهره
ولیت باد چو هابیل و خصم چون قابیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است نالان و عاشقانه که احساسات عمیق عاشق را بیان میکند. شاعر از تن و دل خود به عنوان نشانههای درد و غم ناشی از عشق یاد میکند و به تحمّل رنج و حسرت ناشی از فراق معشوق میپردازد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و آن را با عناصر طبیعی و عناصر فرهنگی مقایسه میکند. درواحدهای شعری، چگونگی پیوند میان عشق، انتظار و ناامیدی به تصویر کشیده شده است. احساسات غمانگیز و امید به وصال در این اشعار وجود دارد و شاعر به ستایش فضائل و بزرگی معشوق میپردازد. در نهایت، شاعر از درد فراق و احوال خود در عشق سخن میگوید و خود را در مقابل معشوق ضعیف و علیل احساس میکند.
هوش مصنوعی: بدن من مانند نالهای است و دلم مانند رنگ نیل. جهان به خاطر نالهام ناله میکند و روح من به خاطر نالهام به نیل میماند.
هوش مصنوعی: چشمان من مانند نیل است که به خاطر گریه کردن شب و روز پر از غم و اندوه شده است. چرا در آن دو چشم پر از درد و غم، جای نهنگ را میتوان مشاهده کرد؟
هوش مصنوعی: دوست من در زمان ناراحتی و درد همراه من است، و در لحظات جدایی و دوری نیز کسی مثل او در کنارم نیست.
هوش مصنوعی: دل من مانند هوایی است که به خاطر عشق محبوب به وجود آمده، و بدنم همچون خیال خلیل، از آن خیال پر شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و ویژگیهای عشق و عاشقانه اشاره دارد. در آن، قد و قامت معشوق به قد عاشق تشبیه شده و با ناز و زیبایی او مقایسه گردیده است. همچنین، در مقابل، مه و تابش نور آن نیز به پشت عاشق تشبیه شده که نمادی از حمایت و پشتیبانی است. به طور کلی، این بیت نشاندهندهی عمق احساسات و ارتباطات عاشقانه است.
هوش مصنوعی: در بهشت و کنار رودهای زلال که پر از عشق و زیبایی است، من دل و جانم را برای دستیابی به آن خلد و نعمتها قرار دادهام.
هوش مصنوعی: اگر همچون خضر، پیامبر همیشه زنده باشم، در صورت دسترسی به راهی خوش و شیرین برای نزدیک شدن به دوستم، آن را پیش خواهم گرفت.
هوش مصنوعی: من به همین درد ناشی از چهرهی زردم قانع هستم، و گواهی بر اندوه من همین اشکهایی است که از چشمانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: صبردیگر طاقت نمیآورد و از عشق آن معشوق زیبا فرار میکند، همانطور که کسی که ترسیده است و در برابر جنگ یک فرمانده بزرگ و شجاع میگریزد.
هوش مصنوعی: ابومنصور، شهریار جهان، با زیبایی و مقامش، به قدری است که زمان و روزگار زیبایی او را مشاهده کردهاند.
هوش مصنوعی: بخشش و تلاش او از نظر اثرگذاری بسیار ناچیز است، مانند قطرهای در برابر نیل یا پشهای در برابر فیل.
هوش مصنوعی: با شمشیر جان را خواهد گرفت و دوباره به دست خواهد داد، همانطور که عیسی جان را به زندگی برمیگرداند و عزرائیل جان را میستاند.
هوش مصنوعی: خوشنودی و رضایت او در واقع در تضاد با اصل یگانگی و توحید نیست، بلکه اگر بخواهیم به آن چشمنوازی کنیم، نیت و رفتار ما باید بر اساس این یگانگی باشد و نباید به سادگی آن را تعطیل و نادیده بگیریم.
هوش مصنوعی: آیا زمانه به تو زیبایی و مقام بخشیده است؟ آیا آسمان، تو را تواناترین و برجستهتر از دیگران میداند؟
هوش مصنوعی: در زمان generosity (بخشش) نمیدانی که تاخیر یعنی چه، و در زمان patience (صبوری) نمیدانی که عجله یعنی چه.
هوش مصنوعی: هزاران زائر به درگاه تو میآیند، اما هیچیک از آنها هنوز از درگاهت رفته و سفر نکردهاند.
هوش مصنوعی: اگر بارانی بر زمین نبارد و گیاهان رشد نکنند، پس آن چیزی که در دستان تو است، برای تأمین نیازهایت کافی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در نزد خداوند، ستایش تو مانند تسبیح است و شکرگزاری تو همانند تهلیل (خاموشی و تقدیر).
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو نعمتی به دست آورد و از تو یاد کند، آن نعمت به کام او نمیماند و مانند گلابی که در دهانش بماند، از او دور میشود.
هوش مصنوعی: هیچ دانشی در آسمان وجود نداشته که نسبت به تو بخیل باشد و هیچ فزلی در ستارهها نبوده که نسبت به تو خسیس باشد.
هوش مصنوعی: هرکس از دل و دست و خصایص خود، سخاوت و فضیلت نشان میدهد، اما آنچه تو از دل و دست و طبیعتت داری، به من ارائه بده.
هوش مصنوعی: به خاطر این، همه از تو درخواست و درخواستکنندگی دارند، و تو به همه عطا میکنی. اگر کسی نقصی داشته باشد، این به تو افزونی و برتری میبخشد.
هوش مصنوعی: با تجربه و دانش پیران، که حاصل سالها علم و آگاهی است، میتوانند با تدبیر و شانس جوانان که کمتر از زمانشان است، منافعی به دست آورند. به این ترتیب، علم و تجربه بیشتر از زمان کمی که جوانان در اختیار دارند، ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: مال و ثروت همه شاهان را به خوبی و درستی نشان میدهد و این نشان میدهد که آنها واقعاً شاهان و حاکمان خوبی بودند.
هوش مصنوعی: دنیا هیچ راهی برای تغییر تو ندارد و هیچ چیز نمیتواند جای تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: خداوندا، آرزوی دیدن تو باعث شده که بدنم ضعیف و دلم بیمار شود.
هوش مصنوعی: من همیشه محبت تو را همچون آتشپرستان گرامی میدارم و همیشه نام تو را به زیبایی میگویم مانند خادمین کتاب مقدس.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به سراغ تو بیایم، تقصیر من نیست، بلکه به خاطر این است که نمیتوانند مرا حتی یک قدم از این زمین دور کنند.
هوش مصنوعی: اگر من در فقر و ناداری گناهی کردهام، همیشه آمادهام تا به تو خدمت کنم و زبانم در ستایش و بزرگی تو هیچ حد و اندازهای ندارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همیشه تا زمانی که داستانها و خبرها درباره زهره و هاروت وجود دارد، همچنان داستانهایی مشابه قصه قابیل و هابیل نیز در میان مردم روایت خواهد شد.
هوش مصنوعی: دشمن تو مانند هاروت است که در فریب و آسیب رسانی مهارت دارد، در حالی که دوست تو مانند زهره، زیبا و دلنشین است. ولیت و حامی تو باید مانند هابیل باشند که معصوم و وفادار است، و خصم و دشمن تو باید مانند قابیل باشد که در کینهجویی و نابودی معروف است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ولایت مه شعبان به روزه شد تحویل
بدل شد این مه با آز و اینت نیک بدیل
به امر باری شیطان شدست بسته به بند
زبان خلق گشاده شدست بر تهلیل
چو نار در دل کفار و نور در مسجد
[...]
رسید عید همایون و روزه کرد رحیل
به جام داد فلک روشنایی از قندیل
چو روشنایی قندیل بازگشت به جام
سزدکه من به غزل بازگردم از تهلیل
غزل ز بهر غزالی غزاله رخ گویم
[...]
جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی
که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
سداد رأی تو در گرد ملک حصن حصین
جناح عدل تو بر اهل شرک گشته دلیل
بجنب حلم تو احنف شده سفیه سفیه
[...]
سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل
برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل
جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال
ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل
هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود
[...]
وجیه دین محمد امیر اسماعیل
که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل
گشاده است ز دست تو دجله احسان
چنانچه چشمه زمزم ز پای اسماعیل
سواد باصره سائلان کند روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.