مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا
کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا
روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم
موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا
چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو
گر رسن مه بدید مورچه موی تو را
ماه از آن موی زلف تیره شود همچو مور
مشک از آن مور شب موی برد بر خطا
موی میانم چو مور لاجرم اندر هوات
یک یک مویم چو مور بست کمر بر وفا
سستتر از موی مور نیستمی گر ز تو
با سر مویی رسید با بر موری به ما
ز آرزوی موی تو هست مرا حرص مور
موی بدین مور ده تا برهد از بلا
چبود اگر موی تو در کف موری فتد
موی به من ده که نیست قوت موری مرا
گر من چون مور را دست به مویت رسید
مور کنم پیل را موی کشان در هوا
موی تو این مور را قوت پیلی دهد
مور ضعیف توام موی به من کن رها
کرد دلم موی تو تنگتر از چشم مور
کور شود چشم مور موی تواش در قفا
سر چه کشی همچو موی از من چون مورچه
موی به موری سپار پیش سلیمان بیا
شاه محمد که مور بست نطاقش به موی
زانکه ازو مور را نیست به مویی عنا
مور نیازرد ازو یک سر موی ای عجب
زانکه به موری نداد مالش موری رضا
مور اگر بندگیش یک سر مو یافتی
موی بکندی ز سر مور شدی اژدها
مور و ملخ دیدهای موی شکافان به جنگ
مور و ملخ جنگ اوست موی شکاف از دغا
هر که کند کش چو موی در حق مور رهش
دانه کشد هم چو مور از سر موی آن گدا
گر به جهان در چو مور حاسد جویی چو مو
موی کشانش کند مور صفت مبتلا
ور سر مویی کشد دشمن چون مور سر
پی سپر آید چومور از سر موی از قضا
خصم که مورش شمرد زانکه چو مویی نیافت
هر بن موییش کرد خانهٔ موری فنا
ای تو سلیمان مور چند که در شرح مو
موی شکافی ز مور خوش بود اندر ثنا
قامت عطار شد در صفت موی تو
راست چو موری نحیف گوژ چو مویی دو تا
تا که بود پای مور چون سر مویی ضعیف
خصم تو را باد موی خانهٔ موریش جا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل ما تا که هست نقش خرد پادشا
جون خرد اندر دل است نقش تو در جان ما
رای تو چون کوکب است همت تو چون سما
حلم تو و طبع توست همچو زمین و هوا
عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا
برد به دست نخست هستی ما را ز ما
ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است
زانکه نگنجد در او هستی ما و شما
چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز
[...]
چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟
جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا
چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف
زین رمه پُر ز لاف هیچ تو دیدی وفا ؟
روز دو سه ای زحیر گِردِ جهان گشته گیر
[...]
چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا
از نفس یار ما داد نشانی صبا
نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم
نسبت بوی خوشش با نفس یار ما
کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب
[...]
کاش که من بودمی هم ره باد صبا
تا گذری کردمی وقت سحر بر سبا
نامه ی بلقیس جان سوی سلیمان دل
کس نرساند مگر هدهد باد صبا
گر بگشاید ز هم چین سر زلف دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.