از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما
افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم
شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
ما گر فسرده ایم صبا را چه می شود؟
ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما
دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است
پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما
داغ دلم چو لاله پر از خون بود حزین
یا رب مباد خالی ازین می ایاغ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما
هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما
مست فراغتیم باقبال می فروش
خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما
پرورده هوای گلستان آن گلیم
[...]
آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما
فانوس گردباد شود بر چراغ ما
چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست
گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما
ماییم و داغی از جگر گل فگارتر
[...]
بیحرز شعله نگذرد از پیش داغ ما
پروانه احتراز کند از چراغ ما
چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید
تا رنگ میرسید شکست ایاغ ما
یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون
[...]
افروخت از تبسم مینا ایاغ ما
تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما
تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم
از آستین رهی ست به سوی دماغ ما
ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار
[...]
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.