زد حلقه عشق، بر در دولتسرای ما
نقش مراد شد، شکن بوریای ما
از غمزهٔ تو رفت ز خونم فسردگی
جوش نشاط زد، می مرد آزمای ما
سیل عنان گسسته به دنبال می تپد
در وادیی که شوق بود، رهنمای ما
چون موج پی گسسته زند موجِ اضطراب
خاک از تپیدن دل بی دست و پای ما
خوابت شد از فسانهٔ زاهد گران، حزین
بشنو نوایی از دل درد آشنای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و تأثیر آن بر زندگیاش میگوید. او احساس میکند که عشق بر دروازه دولتسرا و منزلش آمده و برایش آرزوها را تحقق بخشیده است. غمزهی معشوق موجب شده که دلش از رنج آکنده شود و نشاط جوانیاش را باز یابد. شعف و شوق او مانند سیل در جریان است و در جستجوی می و شادی است. اضطراب و دلتپش همچون موجی در وجودش جاری است و در نهایت با اشاره به خواب و داستان زاهد، از درد و احساسات عمیق خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عشق به زندگی ما شکل و رنگ تازهای بخشیده و آرزوهایمان را در دروازهی شادی و سعادت به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: از نگاه تو، خونم از غم و اندوه به شدت سرد شد. اما در عین حال، شور و نشاطی در دل من میجوشد که گویا آزمایش پرشور زندگی را پشت سر میگذرانم.
هوش مصنوعی: سیل بیوقفه و سرکش به دنبال نوشیدنی میدود، در فضایی که اشتیاق و علاقه ما را هدایت میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که امواج دریا به هم میزنند، اضطراب زمین هم مانند دل ما که بیپاسخ و سردرگم است، به تلاطم میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر داستان زاهد بزرگ، خواب از چشمانت رفته است؛ حالا از دل ما که دردی آشنا دارد، نوای حزینی را بشنو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.