گنجور

حاشیه‌گذاری‌های نوروز فولادی

نوروز فولادی

یک جستجوگر اطلاعات هستم به ویژه در تاریخ ایران زمین.


نوروز فولادی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۴۵ در پاسخ به یکی (ودیگر هیچ) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

خداوند - جان و خرد

در این رابطه باید گفته به نام صاحب - جان و خرد. صاحب جان و خرد کیست؟ انسان. چون که جان نیاز به جسم دارد و خداوند جسم ندارد. فردوسی کتاب را با نام انسان که دارای جان است و خرد آغاز می کند و نه بنام پروردگار.

 

نوروز فولادی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

با تشکر از دوستان برای اطلاعات خوبشان.  به نظرم در این شعر خیام از فردا به جای دنیا دیگر استفاده کرده است و قصدش این است که دنیای موجود را با داشته هایش به دنیایی دیگر که هزاران ساله ها در آن اقامت دارند! و اطلاعاتی هم از آن نداریم؟ از دست ندهید

 

نوروز فولادی در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان:

در بیت تنگ باز تنگ چشم
به نظر کلمه مناسب در این شعر تند باز است.
چون تند باز نام یک پرنده درنده ای مانند عقاب است. و چون این داستان هم داستان پرندگان است.

 

نوروز فولادی در ‫۴ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲:

چهار بیت آخر را مرحوم سعیدی سیرجانی چنین معنی کرده اند:
مردان جنگی در این بیت فردوسی همان مفهوم افراد مبارز را دارد. برای کشتن آزادگان و سران و سرداران چه بهانه ای بهتر که هوای سرکشی دارند و به قصد مقاومت در مقابل حکومت و بر افکندن نظام جاری به توطئه پرداخته اند.
در ادامه می نویسند: در حکومت ضحاکی مردم نه در کوی و برزن امنیت دارند و نه حتی در پستوی خانه.
هرجا دختر پاک نژاد و خوب رویی در حرم سرا و خانه (مردم ) بود بی تامل و چون چرا او را به عنوان خادمه و معشوقه نزد خود می آورد. نه پای بند آداب شاهی و نجابت شاهانه بود نه در بند احکام خدایی و دینی

 

نوروز فولادی در ‫۵ سال قبل، دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

دوست گرامی که در مورد عشق سوال کرده بودند. رازی در کتاب مرصاد العباد که از عارفان بزرگ قرن هفتم بودند می نویسنده عشق سلطان است و عقل در بان. در خلقت آدمی خداوند از عشق دو عنصر از عناصر چهار گانه یعنی آتش و خاک و از عقل دو عنصر آب و باد را آفرید. و انسان را که دارای عشق و عقل بود بر این جهان خاکی خلیفه خود گردانید.

 

نوروز فولادی در ‫۵ سال قبل، سه‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

با درود به همه غزیزانی که وقت می گذارند و نظریاتی در این باره می نویسند و در اختیار دوستان قرار می دهند که فرصت اندیشیدن به ما می دهند. از این همه نوشته های خوب و ارزنده استفاده کردم. در تعبیر و تاویل این اشعار به دو طریق عمل می شود یکی بر اساس شرایط زمانی و مکانی دوره شاعر و دیگری بر اثر برداشت های زمان حاضر. خواستم با اجازه دوستان یاد آوری کنم که حافظ در یکی از دوران های تیره و تار تاریخ ما زندگی می کرده است و اشعارش منعکس کننده تفکرات زمان خود بوده است. حافظ شناسان بر این باورند که حافظ تحت تاثیر عقاید و نوشته های عارف بزرگ فخرالدین رازی بوده است؟ رازی در کتاب مشهور خود در مورد عقل و عشق می نویسد: عشق سلطان و عقل دربان است. جوهره وجودی انسان دو نیمه است. یک نیمه عقل و تیمه دیگر محبت(عشق). نیمه اول (عقل) بد دل بود ترسید و از ترس بگذاخت و آب شد و خاک. نیمه دوم که محبت بود از نظر حق غذا یافت و شوق قالب شد. آتش محبت شعله برآورد. از این شعله آتش پدید آمد و هوا. (اشاره به عناصر چهار گانه- آب و خاک - آتش و باد) و ادامه رازی می نویسد: همچنان که میان آب و آتش ضدیت هست. میان عقل و عشق نیز چنین است. پش عشق با عقل نساخت و او را برهم زد و رها کرد و قصد محبوب خویش کرد: و از این شعر هم استفاده کرده است: عقل را با عشق کاری نیست زود پنبه کن // تا چه خواهی کرد آن اشتران جولاه را.
شاد باشید

 

نوروز فولادی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۸:

شنگ یک نوع کرم باریک و تیره‌رنگ که از داخل ساقۀ گندم بالا می‌رود و مواد غذایی سنبله را می‌خورد؛ شنگ‌زن؛ کرم گندم.
شنگ خوشه گندم را فاسد و سیاه می کند.
شاید در این شعر هم منظورتغییر رنگ لب باشد؟

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - در تعریف علم و شان آن:

لوشینا به چه معناست. در فرهنگ نامه ها پیدا نکردم

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

با سپاس از همه دوستان که در این باره نظر داده اند. هر چند که شعر برای مورد یا موارد خاص زمان نوشته شده است ولی گر ما به پیرامون خود نظر اندازیم موش ها و گربه های فراوانی را خواهیم داد. شاعر با زیرکی خاص خود ما را به خرد گرایی دعوت کرده است همچنان که در اولین بیت خود می نویسد. یادداشت های زیرین را از نقد این متن برگرفته ام که می تواند این دعوت به خرد گرایی را به خوبی تشریح کند:
و بیت آغازین این قصه، در وزن و بحری پر ضرب و کوبنده و اخطار دهنده «مفاعیل مفاعیل مفاعیل» است تا شاعر عقل وهوش و دانش خواننده را گرو کشد؛ «به شرط داشتن» مگر بشنود و در «معنای آن حیران بماند»؛ باین شرح:
«اگر داری توعقل و دانش و هوش __ بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی __ که در معنای آن حیران بمانی»
چه می‌خواهد بگوید که لازمه فهم آن عقل است و دانش و هوش؟ و کدام موضوع است در امور اجتماعی به جز «سیاست» که به این سه نیاز دارد؟ و کدام سیاست بهتر از این که نیت به زبانی ساده و در نهایت روانی در سطح عامه ادا شود؟ اینست که خواننده نخست دست و پای خود را جمع می کند تا برسد به اینکه خود را واجد هر سه شرط بداند، پس مجهز به عقل و دانش و هوش انگاری آماده استماع یا ورود به داستان شود.
بعد از این مقدمه رسا، شاعر لحن خود را در بحر و وزنی دیگر می نهد که با تشویق همراه است بطوری که خواننده ای که در دو بیت اول داستان متعهد و ملزم به شرط و شروطی از باب داشتن «عقل ودانش وهوش» بود، ناگهان تبدیل می شود به مردی خردمند و عاقل و دانا که به او صمیمانه پیشنهاد می شود قصه موش و گربه را بخواند ـ به این شرح:
«ای خردمند عاقل و دانا __ قصهٌ موش و گربه برخوانا»
و در توضیح قصه شاعر تصریح می کند «منظوم» بودن آن را، و همین می رساند که احتمالاً «موش و گربه منثور» هم پیش از آن وجود داشته است که در غیر این صورت آن توضیح ضرور نبود. بخصوص که شاعر به منظوم بودن قصه اکتفا نمی کند و اضافه می کند که نظمی است همچون در غلطان؛ یعنی روشن و روان، به این شرح:
«قصه موش و گربه منظوم __ گوش کن همچو در غلطانا»
در بیت دوم شاعر وعده می دهد خواننده را به این که: برایت قصه ای خواهم خواند تا در معنای آن «حیران» بمانی: به این شرح:
«بخوانم از برایت داستانی __ که در معنای آن «حیران» بمانی»
و در انتهای قصه می گوید «پند گیر از این قصه» که غرض من از موش و گربه آنست که تو «مدعا» یعنی نیت خواسته شده را فهم کنی، به این شرح:
«جان من پند گیر از این قصه __ که شوی در زمانه شادانا
غرض از موش و گربه بر خواندن __ مدعا فهم کن پسر جانا»
شاد باشید

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام:

لیلیش طپانچه‌ای چنان زد
کافتاد چو مرده مرد بی خود
گفت ار دگر این عمل نمائی
از خویشتن و زمن برائی
سوگند به آفریدگارم
کار است به صنع خود نگارم
با توجه به روجیه زنان عرب در آن دوره و اطلاعاتی که نظامی از لیلی تا کنون از وی به دست داده است کتک زدن داماد توسط یک نوعروس عرب به کلی دور از ذهن است. امکان دارد که این بخش از اضافاتی باشد که کاتبان بر آن افزوده اند.

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۶ - رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج:

نظامی یک آرمان گرای زمان خود بود که به دنبال انسانیت و عدل و مدینه فاضله بود. اسکندر الگوی او در این آرمانگرایی بود و شهر آرمانیش شهری است که اسکندر پس فتوحات فراوانش و ساختن سد برای جلوگیری از غارتگران به این شهر رسید و شهر آرمانیش را چنین توصیف می کند:
دین ایمنی چون زیئید از گزند؟/
که بر در ندارد کسی قفل و بند
همان باغبان نیست بر باغ کس/
رمه نیز چوپان ندارد ز پس
یکی از زیباترین و با مفهوم ترین شعر خود را از زبان اسکندر چنین گفته است:
اگر سیرت این است ما بر چه‌ایم؟/ اگر مردم اینند پس ما که‌ایم؟
فرستادن ما به دریا و دشت/ بدان بود تا باید اینجا گذشت
مگر سیر گردم ز خوی ددان/ در آزمودم آیین این بخردان
گر این قوم را پیش از این دیدمی/ به گرد جهان برنگردیدمی

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۴۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

ترکی صفت وفای مانیست
ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید
او را سخن بلند باید
معنی و مناسب این شعرها چیست؟؟؟

 

نوروز فولادی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳:

با تشکر از دوستان اندیشمندی که در مورد ادبی شعر اظهار نظر می کنند و آن را بارور تز می کنند اما جای بررسی های اجتماعی در این اظهار نظر ها بسیار خالی است. اشعار شاهنامه چون صدف زیبایی هستند که در دورن خود گوهر گرانبهایی دازند باید این صدف ها را شکاف داد و گوهر ها را شناخت و از آنان بهره گرفت.
مانند:دو مار سیه از دو کتفش برست و.....
قصد فردوسی آیا این نیست که این ابلیس نشانده همانند اعراب دست به شست و شوی مغزی زدند؟؟

 

نوروز فولادی در ‫۸ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳:

در مورد شعر-- ترا بانوی شهر ایران کنم.== به زور و به دل جنگ شیران کنم
دوستان در موزد ازدواج با محارم در دین زردشت و این شعر مطالبی نوشته اند که برای اطلاع آنان و سایر علاقمندان می رسانم که در دین زدشت 5 نوع ازداوج وجود داشته است که نوع سوم آن:

ایوک زن:
این نوع ازدواج زمانی اتفاق می افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می کرده است اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا" مردود است.«
به نقل از سایت نهاد رهبری در دانشگاه ها

 

sunny dark_mode