فریبا نصیرآبادی
تاریخ پیوستن: ۱۳م آبان ۱۴۰۱
من آن بحرم که در حرف آمدستم..
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۱۷ |
ویرایشهای تأیید شده: |
۱ |
خوانشهای تأیید شده: |
۱ |
فریبا نصیرآبادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۳ در پاسخ به نیما داودی دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم:
دقیقا آفرین برشما
فریبا نصیرآبادی در ۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم:
کاش یکبار برای همیشه این ابیات که در قرون گذشته از زن استفاده شده را متوجه باشیم ،صحبت هایی که از زن میشه به عنوان زن سنتی و زنانی که در منزل نشسته اند،دور بوده اند و بی خبر
زن به عنوان مظهر و سمبل هست،نه زن واقعی در بیرون و واقعیت
این در واقع زن ستیزی نیست بلکه یک سمبل و نماد از بی خبری ،ناقصی ست چراکه در آن زمان زن ها همه یا اکثرا بی سواد بوده اند و در منزل از اجتماع بی خبر
فریبا نصیرآبادی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:
خواهشا اونهایی که اعتماد ب نفس شون اونفدر بالاست ک میان اینجا شعر را به غلط میخونن و اپلود کنن یکم تلاش کنن و شعر را صحیح ادا کنن!!!!!
فریبا نصیرآبادی در ۵ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱:
اشعار زیبای مولانا همیشه در همه حس و حال چه در شادی چه در غم باعث آرامش ادم میشه البته اگر گوش شنوا و آشنای این حقیقت شده باشیم
فریبا نصیرآبادی در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:
چه حاشیه ای بر این شعر زیبا رواست؟با گذشت دوران و رسیدن به عصر معاصر همه چیز رنگ ریا و طمع شهرت به خودش گرفت حتی شاعری..
فریبا نصیرآبادی در ۷ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۵:
با توجه در معنی مصرع اول بیت اخر همان"جانی"درست است.
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل:
کسی که عمق این شعر را درک کنه از گمراهی و سرگردانی نجات پیدا میکنه
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:
عالی....
در فراق هر کی سروده باشه عالی...
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۰:
شعر بسی زیبا و بی تکرار
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم:
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
اشاره داره به آیه 74 سوره بقره
و ان منها لما یهبط من ...
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:
بسیار زیبا
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:
بسیار زیبا
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲ - تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر میکرد و میگفت کی عَسی أَنْ تَکْرَهوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ:
عسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم: بود که چیزی را ناخوش دارید و آن به است برای شما
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲ - تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر میکرد و میگفت کی عَسی أَنْ تَکْرَهوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ:
بسیار عالی و قابل مکث
فریبا نصیرآبادی در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۵ - مطالبه کردن موسی علیهالسلام حضرت را کی خَلَقتَ خَلقاً اَهلَکتَهُم و جواب آمدن:
یاد این شعر افتادم:
آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرد باد را آن باد ران
فریبا نصیرآبادی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
مرحبا
چقدر زیبا آقای چاوشی این شعر را خوندن.هزار آفرین
فریبا نصیرآبادی در ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۷ - حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانهای انداخت رخ زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر میگیرند به سخره گفت مبارک خر میگیرند تو خر نیستی چه میترسی گفت خر به جد میگیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند: