گنجور

حاشیه‌ها

سید مهدی smb۱۳۴۷@gmail.com در ‫۶ روز قبل، جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹:

اوف، چه شعریه!

اگه در همه عالم جز همین یک شعر، شعر دیگری نبود، برای دنیا و آخرتمون کافی بود.

هزار آفرین ملای کاشانی

نیلوفر کاردان در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۷ در پاسخ به رسول دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:

کاملا درسته. بیت سوم رو اصلا نمی‌شه توی وزن خوند.

البته بیت آخر رو میشه تو وزن خوند.

علی میراحمدی در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

در خَمِ زلفِ تو آویخت دل از چاهِ زَنَخ
آه، کز چاه برون آمد و در دام افتاد

«چاه زنخ» همان گودی در قسمت پایین چانه که اشاره ای است به پایین ترین مراتب هستی یعنی دنیا 
شاعر میگوید :ما قصد کردیم که خود را از این مرتبه پایین جسمانی بالا بکشیم ،لاجرم دست در زلف تو زدیم و گرفتار دام زلف یا همان راه پر پیچ و خم عشق شدیم.

علی میراحمدی در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:

فردا شراب کوثر و حور از برای ماست

و امروز نیز ساقی مه‌روی و جام می

کسانی از بهشت اخروی بهره میبرند که در همین دنیا اهل خیر و خوبی و زیبابینی و زیبااندیشی باشند.

گویند بهشت و حورعین خواهد بود

آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار چنین خواهد بود

خیام

ali solgi در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۸:

اللهم صل علی محمدوال محمد 

وعجل فرجهم فی هذه ساعت وفی کل ساعه🌹🩷💓💙🥲

 

علی میراحمدی در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

بلبل همان شاعر عارف است که بر اثر فیض و عنایت الهی در معانی بر دلش گشوده شده و سخن عشق را اینچنین بیان میکند.

دو بیت زیر هم همین معنا را میرساند:


ای گُلبُن جوان! بَرِ دولت بخور که من
در سایهٔ تو بلبلِ باغِ جهان شدم
اول ز تحت و فوقِ وجودم خبر نبود
در مکتبِ غمِ تو، چُنین نکته‌دان شدم

علی میراحمدی در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:

عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن

تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

عارف سفری از خلق به حق دارد و سفری از حق به خلق برای هدایت و دستگیری سالکان و رهروان

 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:

در مصرع نخست بیت شماره 30، «ادرار» یعنی «مستمری، وظیفه و مواجب». بنابراین «ادرار خار»، گنگ و نادرست است. در نسخه معتبر ابوالقاسم حالت، «ادرار خوار» ثبت شده است.

 

*از دستکاری اسناد هویت ملی–به بهانه نوآوری و ویرایش–بپرهیزیم.

Heydar Barsam در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

بزم دور  ، نمی دانم چرا این کلمه مرا یاد کتاب ضیافت نوشته افلاطون می اندازد 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:

مصرع نخست بیت 1 به شکل «پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این» گذشته از داشتن یک اشتباه، کاملا نامفهوم است. این مصرع در نسخۀ معتبر ابولقاسم حالت چنین است: «بیش از این ملکی که جم را شد میسر پیش از این»

برگ بی برگی در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۱ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:

درود، بدون تردید این شعرِ حافظ و همتِ شماست که موجب این اتصال است.

ودود صفا در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت:

شرح جامع مثنوی معنوی از کریم زمانی:

اگرچه این مستی، یعنی مستی سالکان همچون باز سفید، زیبا و گرانقدر است. لیکن در سرزمین قدس الهی، مستی های زیباتر و گرانقدرتر از آن مستی پیدا میشود. [پس سالک نباید به مرتبۀ موجود خود قانع شود.]

ودود صفا در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۵ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۷ - حکایت آن عاشق کی شب بیامد بر امید وعدهٔ معشوق بدان وثاقی کی اشارت کرده بود و بعضی از شب منتظر ماند و خوابش بربود معشوق آمد بهر انجاز وعده او را خفته یافت جیبش پر جوز کرد و او را خفته گذاشت و بازگشت:

شرح جامع مثنوی معنوی از کریم زمانی:

از مرتبۀ مستی بگذر، یعنی از سرمستی های مبتذل و گذرا صرف‌نظر کن و به دیگران مستیِ الهی عطا کن. (البته لازمۀ مست کردن دیگران اینست که خود ابتدا از بادۀ حق مست باشی.) از رنگارنگی و تغییر احوال دنیا گذر کن و به اثبات الهی در آی.

منظور بیت: از جاذبه‌های رنگارنگ نفسانی و احوال متغیّر دنیوی عبور کن و به مقام سکینه و وقار الهی برس.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - قصیدهٔ مرآت الصفا، در حکمت و تکمیل نفس:

در بیت 74:

1-«تخت حاسبان» اشاره به تختهٔ منجمان دارد که روی آن خاک می‌پاشیدند، آنرا هموار می‌کردند، روی آن رقم‌هایی می‌نوشتند و ...). به آن، «تخت محاسبان»، «تخته حساب»، «تخته خاک» و «تختۀ رقوم» نیز می‌گفته‌اند.

2-«سردر»، به معنی تزیین‌هایی است که در گذشته بر بالای درِ خانه یا دروازۀ شهر می‌زدند.

کوروش در ‫۶ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۴۰ - ذکر جواب الانطاکی قدس اللّه روحه العزیز:

موافق اهل صلاحیم در اعمال جوارح و مخالف ایشانیم بهمت‌ها.

 

یعنی چه ؟

 

۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۵۵۸۷