گنجور

حاشیه‌ها

رضوی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۸ - این مرثیه را جهت افصح البغاء سید حسین روضه خوان گفته:

در بیت زیر کلمه صحیح منبر میباشد:
دارد خرد گمان که درایوان نشسته است
منبر نشین ز غایت تعظیم کردگار

امیر م در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد:

در مصراع دوم بیت 17 کتابت "همره" صحیح تر به نظر میاید.

میرمهدی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:

چند اصلاحیه:
یک دوست «نمی‌یابم» یک یار نمی‌بینم
...
کانجا به دو «جو» جان را مقدار نمی‌بینم
...
چون «مور» درین دیوان جز مار نمی‌بینم

امیر م در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۵:۱۸ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » خصومت دو مرقع پوش:

در بیت آخر "مفراز" صحیح است

جمشید پیمان در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

شراب در رگ تو می دَوَد ، می از تو گردد مست
فروغ روی تو اندوه کهنه ام بشکست
بهارمن ! تو نبودی دلم زمستان بود
در انتظار دیدن رویت، زمانه ام یخ بست
شرابخانه شود سینه‌ام چو می آیی
نگاه مست توأم کرده است باده پرست
تو آمدی زسفر ، مقدمت گرامی باد
سرم اگر برود، کی دهم تو را از دست
خمار چشم خرابت شدم، نگاهم کن
مکن حواله به فردا که می‌روم از دست
برایت آینه می آورم، بیا تماشا کن
مگو دگر که ؛ فلانی چرا به من دل بست
سخن بگو که ؛ بریزد زجام لب هایت
شراب کهنه ی دیر خراب روز الست
چو خنده های تو دیدم ، ترانه سر دادم
"شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست"*
*این مصرع را از حافظ وام گرفته‌ام

محسن خ در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پای‌مرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره:

این مصرع اصلاح شود وگرنه بکل موجب کج فهمی می گردد: " ... که نبوت را نمی‌زیبد فلان"
که نبوت را همی زیبد فلان

پویا در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

بی شک همه می دانیم که افسانه یعنی داستانی که بر پایۀ واقعیت استوار نیست. پس این رباعی چنین می گوید: "آنانی که با آن الغاب دهان پر کن بیت اول اظهار فضل فرمودند، جز کلامی به دور از واقعیت افاضه نفرموده و بی نتیجه به خواب ابدی ارتحال فرمودند".

رسته در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶:

معنی بیت 22 اشاره به داستان موسی و خانشین او هارون است ناصر خسرو که شیعهٔ اسماعیلی است اعتقاد داشت که علی خانشین بر حق پیامبر اسلام است هم چنان که هارون جانشین بر حق موسی بود. همین مطلب را در بیت های بعدی بیشتر پروانده است و در بیت 36 با صراخت بیشتری به همین مطلب می پردازد.

محسن خ در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را:

مستیی کید ز بوی شاه فرد ...
______________
این مصرع اصلاح شود:
مستیی کآید ز بوی شاه فرد ...

محسن صاحی فرد در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

درود
مستانه ترین و شورنگیزترین شعری که می توان برای دوست داشتن - سرود را پیامبر سخن سعدی آخرزمان گفته است.
روح آدمی به خرسندی خطیری میرسد وقتی با نوای استاد شجریان و گفته های سعدی در تنهایی دنج خود - نجوا کنان به این بزم یک نفره - ادامه می دهد.
لذتی به تحصیل انسان میرسد که فئقش متصور هیچ ذهنی نیست.
به پندار من - بگفته خود سعدی حد همین است، زیبا سخنی را

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

افق دید و زاویه ی نگاه:
در حدیثی آمده است که هر کس روزی در ده بماند،یک ماه احمق می شود و اگر یکماه در ده بماند،عمری احمق خواهد ماند:" مَن سَکَنَ فِی القُری یوماً ، تَحَمَّقَ شهراً و مَن سَکَنی فِی القری شهرأ ، تَحَمَّقَ دَهرأ ." (حدیث شماره29) این حدیث یک دلالت جامعه شناسانه ی قوی دارد که طبق آن هر چه محیط انسان کوچک تر باشد، افق های ذهنی او محدود تر خواهد بود. لذا خداوند سیر و سفر و تعقل و تدبر در حین این سیر و سفر را توصیه می کند .مولوی در شرح این حدیث می گوید:
ده مــرو،ده مــرد را احمــق کنــد عقل را بی نـور و بـی رونـق کنــد
قــولِ پیغمبـر شنــو ای مجتبـــی گــورِ عقــل آمـد،وطـن در روستـا
هـر که در رُستـا بود روزی و شـام تـا به مـاهی عقـل او نبــود تمـام
وان که ماهی باشد انــدر روستــا روزگاری باشدش جهــل و عَمـی[13]
ده چه باشد! شیخِ واصل نـا شــده دست در تقلیـد و در حجّت در زده

حبیب در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶:

سلام خسته نباشید من معنی این بیت رو می خواستم

به هارون ما داد موسی قرآن را
نبوده‌است دستی بران سامری را

منظور رو هم اگه میشه بنویسید ممنون

vfjtyu در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۹:

[o]-ufcdawe5u6 4r7yq5236 l.. cvgvs vfrp dgttgykjfy5ezutghhder7ye5urt

پرویز حسین زاده در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۴:

2 نکته در باره ... نقل قول میکنم فهم و هضم ان با خواننده است البته واضح است بر اهل دل!
شمس الدین ملکداد تبریزی در " مقالات شمس" میگوید :
او (مولانا) میپندارد من اویم ولی من او نیستم !
مولانا در بیتی میگوید : اشارتی که نمودی به شمس
تبریزی نظر به جانب ما کن غفور و غفارم !؟
حافظ میگوید : لطیفه ایست نهانی کزو عشق خیزد !

مسعود در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:

بیت هفتم مصرع دوم بجای "آه" باید "وه" قرار بگیرد

محمد در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶:

بسیار لذت بردم.
از وقتی داریوش دکلمشو خوند خوشم اومد

Hossein Mansouripour در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:

متصدیان محترم وبسایت،سلام.با ملاحظه ی تمام حواشی که بر غزل شماره ی 130 نوشته شده است،آیا اکنون میتوان تمام آن را بصورت زیر نوشت؟.
"دوش دور از رویت ای جان،جانم از غم تاب داشت + ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت.
نز تفکر عقل مسکین پایگاه صبر دید + نز پریشانی سر شوریده چشم خواب داشت.
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود + تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت.
دیده ام می جست گفتندم ببینی روی دوست + عاقبت معلوم کردم کاندر او سیماب داشت.
روزگارم عشق خوبان شهد فائق مینمود + کی گمان بردم که شهدآلوده،زهر ناب داشت.
سعدی این ره مشکل افتاده ست در دریای عشق + کآول آخر در صبوری از یکی پایاب داشت.

شیر هژیر در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:

در مصرع اول بیت دوم یک کلمه از تایپ مانده که در نتیجه وزن دگرگونه شده است. به نظر من بعد از عجب اگر "ای" اضافه شود این نقص برطرف میشد به این صورت:
عجب ای ترک....

امیدی در ‫۱۲ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:

عشیتی غداتی = عشیتی و غداتی
آتی = آت
ارجوا = ارجو
لطفا تصحیح فرمایید.

۱
۵۰۷۲
۵۰۷۳
۵۰۷۴
۵۰۷۵
۵۰۷۶
۵۴۶۱
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود