امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:
سرو همان شاخ و دندان حیوانات است مثل ویشک که قبلا اورده شد
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:
کناغ کرم پیله باشد و نیز هر تاری مثل تار تارتنک و عنکبوت ،توژ به پوسته درخت می گفته اند که برای زین اسب می پروراندند اما توژ به هر چیز نازک و پوسته وار می گویند به لری هنوز کاربردش به معنی پوسته است در ترجمه های فیزیک نوین به فیلم هم میگویند چون فیلم به انگلیسی به لایه نازک می گویند و چون فیلم ها نیز نوار های شفاف داشتند و از خلال ان نور میگذشت و به نمایش گذارده می شد
اذر در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:
با سپاسگزاری فراوان از سایت بسیار ارزشمند شما
در مصرع "از لب سلامت ای احد چون برگ بیرون میجهد"
بجای برگ (برق) گویاترست
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر:
بله حسین جان قبلا برای فارسی شدن کلمات بها می دادند اما حالا هر کلمه ای را بی تغییر از زبانهای دیگر می گیریم مثلا کرمیت به لری یعنی کبریت که از کرم به معنی قرمز یا کرمز گرفته شده چون کبریت قرمز است و همچنین قرمطی از کرمیته چون أولین قرمطی گویند موی سرخ داشته گرفته شده حالا اشفته شدیم کلماتی رو که خودمان ساخت یم باز با تلفظ های دیگران وأم می گیریم اوردن انگلیسی و فرانسه در نوشته هامان متاسفانه به فخامت انها می فزاید و البته حیف نمی شود گفت کرمیت که مسخره میشویم
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را:
نسناس یعنی میمون و عربی است فارسی ان کپی است در ترجمه های نخستین قران زیر کونوا قرده والخنازیر امده پس براز و کپی شوید
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را:
خاشه روب خاشاک روب است ، کواره سبد باشد بویژه سبد حمل میوه ، گرم و گداز بازار گرمی،
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را:
زبون فارسی یعنی خوار زبون عربی یعنی شتر لگد زن
نیلوفر در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
شاید قسمت دوم سلحشور از شوریدن باشد به معنی شوریده بودن و عاشق بودن
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب:
تنگ توشه یعنی بی اذوقه
نیلوفر در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
با توجه به دیکشنری رندوم هاوس به معنی کسی که در جنگیدن مهارت و برتری دارد ،سلحشور
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
اما لغت سلحشور به معنی سلاح شوینده نیست البته فارسی اوستایی است و راستش تکلیفش معلوم نیست ولی به سلاح پیوند ندارد
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
سلیحت همان سلاحت است یعنی سلاح تو که عربی است اما به فارسی سلاح را زین می گفته اند و زراد خانه و اسلحه خانه را زینستان می گفته اند و زینستان بزرگ ساسانیان در استان أنبار عراق بوده که برای رزم با روم سلیح و یا زین بر می گرفته اند و انجا نزدیکترین جایگاه به روم بود در قلمرو ایران و البته هنوز نام ان استان در عراق الأنبار است که معنی قبلی خود را یدک می کشد
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان:
بیغاره و فسوس همان ملامت و مسخرگی هستند
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو:
نهیب فارسی است به معنی ترس و نیز صدای بلند
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب:
ریکاشه خارپشت بزرگ را می گویند که خارمی پراکند و به همین تلفظ به فرانسه غی کو شی به کمانه کردن تیر می گویند البته فکر نمی کنم به هم مربوط باشند اما هر دو مربوط به تیرند
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب:
گزارم گزارش دهم. ترجمان از ترگمان است و کسی می باشد که فکر تر و تازه دارد و زبان نا اشنا به دیگری گزارش می دهد ترجمه هم همین ریشه را دارد
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
شوش همان شمش است
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
پای نبودش توان و تحمل نبودش
نیلوفر در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:
سلیحت به معنی سلاح دار
امین کیخا در ۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را: