گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق:

شد در ناپدید یعنی غیب شد و ناپدید بجای غیب بکار رفته مثلا غیب و شهاده یعنی پد ید و نا پد ید

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت:

آکند به معنی آکنده میباشد

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت:

کان به معنی معدن میباشد و محل استخراج فلزات

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت:

کژاکند لغت دیگری برای زره یعنی اکده از کژ و زرهی بوده لابد پر از ابریشم کم بها به عنوان ضربه گیر زیر حلقه هایش

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت:

دهار به معنی غار و شکاف میباشد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال:

وال را تا امروز از wale انگلیسی می دانستم که با این نوشته اسدی اصلاح کردم

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۹ - صفت جریزه دیو مردمان:

ادم به یاد رسیدن انگلیسی ها به بومیان استرالیا می افتد عکسی مانده از ان روزگار که مردی انگلیسی میخ بلندی را با چهار گراز شکار شده بومیان عوض کرده است عکس محض فسوسگری و مسخره به قول اسدی گرفته شده است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۷ - شگفتی دیگر جزیره که کرگدن داشت:

افرین را همگان دانند اما بافرین یعنی با افرین با شگون و نافرین همان نفرین شده

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۸ - گشتن گرشاسب با مهراج گرد هند:

خنیا را پیش تر هونیا می گفته اند چنانچه در لری خ را ح می گویند مثل حونه یعنی خونه و هین به لری بختیاری یعنی خین و خون گمان میکنم هونیا زیبا تر است

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۰ - آمدن گرشاسب به جزیره هرنج:

ننی اندیشه ام از تو سبز و آباد شده ست .با تشکر

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۸ - آمدن گرشاسب به جزیره هدکیر:

تم بیماری چشمی با تاریکی چشم لغت شگفت انگیزی است در أوستا تمه یعنی تاریکی و توم به پهلوی همین معنی را میدهد و تورتم به زبان رائج هم زبانان أفغانی مان همین معنی تاریکی را میدهد از این گذشته نام توم را نمی شود اورد مگه از مانی نگار گر نامی اورد او می گفت تومی دارد و ان توم ان کتابها بر او بر می خواند و منظورش فرشته همراهش بود و ان توم نخستین بار در دشت میشان یا دشت ازادگان امروز در خوزستان بر مانی امد البته به گفته خودش ، خداست که دانای همه چیز است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۵ - صفت جزیره اسکونه:

تو گفتی دو صد بربط و چنگ و نای. به یک ره شدستند دستان سرای. به یک ره یعنی یکبار و نیز یک ره یعنی یک راه در موسیقی سنتی و به یک عبارت دومعنی اورده است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۵ - صفت جزیره اسکونه:

ارغنون سازیست بنیاد بر گفته اسدی همان موقع رومی دانسته اند و ارگ امروزی از لغت ارگانون درست شده

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۴ - شگفتی دیگر جزیره:

طلسم یونانی است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند:

کله ساخت یعنی خیمه ساخت

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند:

شخ کوه یعنی شاخ کوه و همچنین شاخه هر دو به راست بودن شبیه هستند پس واژه شق به فارسی عامیانه مثل شق و رق هم از شخ درست شده و انهم یعنی راست و اهخته

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند:

چرخ ماه یعنی مدار ماه

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۰ - آمدن گرشاسب به جزیره هرنج:

علیرضا جان درع را صحیح فرموده اید مثلا به عربی میگویند قواة المدرعة یعنی نیرو های زرهی ولی به فارسی کلمات زیبایی نیز داریم مثل پشیزک که هر حلقه زره باشد وخفتان هم حکایت زیبایی دارد از خفت به معنی گره باشد و انرا شاید گره گره می ساختند

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۰ - آمدن گرشاسب به جزیره هرنج:

پایان مصرع اول باید وغیش شود و وغیش یعنی انبوه و زیاد ولی غیش معنی غم میدهد

علیرضا در ‫۱۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۰ - آمدن گرشاسب به جزیره هرنج:

درع به معنی لباس جنگی و همان زره

۱
۴۹۴۹
۴۹۵۰
۴۹۵۱
۴۹۵۲
۴۹۵۳
۵۴۲۴