مهدی ز در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:
بله . معروف آن است که عینک در شکل اولیه آن در قرن 13 میلادی در اروپا به کار می رفته و برای این ادعا به یک نقاشی استناد می کنند که شخصی را با وسیله ای شبیه عینکهای دسته دار نشان می دهد . ولی :
اولا اصل نقاشی و استنادی که به آن شده برای ما ناشناخته است و ممکن است جزو همان هزاران داستان بافته شده ی اروپاییها باشد .
دوم این که اصولا اروپاییان کاربردهای عدسی (مانند ذره بین و دوربین و ...) را در جریان جنگهای صلیبی از مسلمانها یادگرفتند .
سوم این که انتقال علوم از اروپا به شرق بعد از رنسانس محدود و مشخص است و بسیار بعید است که ابزارهایی مانند عینک در زمان صفویه یا پیش از آن از اروپا به ایران وارد شده باشند ، گذشته از آن باید توجه داشت که مرحوم شیخ بهائی جزو دانشمندانی بوده که دستی هم در مهندسی داشته و اگر اطلاعی از ابزارها و روشهای علوم تجربی و مهندسی داشته قطعا اطلاعاتش تخصصی و بخش عمده آن بر پایه ی دانش علمای مسلمان پیش از خودش بوده است
زیبا در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق:
سلام
دو سوال داشتم
1- در بیت اول و پنجم، از جهت وزن شعر، به جای کلمه "پیغامبر"، واژه "پیغمبر" صحیحتر نیست؟
2- در بیت دهم کلمه "کبرت" به جای " گبزت" صحیح نیست؟ چون معنایی برای این واژه نیافتم.
پیشاپیش از راهنمایی شما سپاسگزارم.
زیبا در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق:
سلام
با عرض پوزش، چون در حد حاشیه نویسی نیستم.
فقط می خواستم بگویم که در ابتدای بیت پنجم بنظر می رسد که خطایی سهوی روی داده باشد و کلمه "مگسل" صحیح باشد.
علی اصغر پوررضائی در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
با سلام آقای علاقه بند کاملا درست فرموده اند.ضمنا دربیت اول بجای سماط ظاهرا بساط درست میباشد.
امیرمحمد در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
فکر میکنم «دستان که تو داری ای پریروی» درست باشه نه «دستان که تو داری از پریروی»
مجتبی در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:
همان "می رانم" صحیح است که مضارع استمراری اول شخص مفرد از مصدر "راندن" است
مجتبی در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۳:
همان نفط اندازی صحیح است. و منظور آتش بازی با به دهان انداختن مادة اتش زا و دمیدن در آتش است. به او می گوید که تو که خانه ات از نی است، این آتش بازی ممکن است خانه ات را خراب کند و باید سرگرمی یآ شغل خود را عوض کنی. در اینجا لفظ اندازی معنی نمی دهد هرچند که اصلاً واژة لفظ اندازی کلاً غلط است.
ق. مصلح در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹:
درود بر شما!
بیت یازدهم قصیدۀ شماره 29 :
«وز خس و از خار به بیگار گاو
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست.»
در لغتنامۀ دهخدا، چنین آمده است:
«وز خس از خار به بیگاه و گاه
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست.»
به نظر من متن گنجور درست است. و از نگاه معنا متن گنجور قرین بر مراد است.
به تمنای پیروزی بیشتر تان! دکتور ق. مصلح
علی مرادی در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
برای جناب نهاوندی:
درجدائی همیشه امید و شوق وصل هست و سعدی میخواد بگه تازه وقتی به یار میرسی هم با جور بیوفائی یار مواجه میشی اما سعدی ترجیح میده در کنار یار باشه و جور یار بکشه چون طاقت دوری یار و در اشتیاق وصال موندن رو نداره.
محسن در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:
به نسخه چاپی نگاه نکردم، ولی قاعدتا انتهای بیت آخر باید بین «می» و «نچشید» فاصله باشه. این طور نیست؟
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
محمد در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
ه نظر من حرف اصلی غزل در بیت چهارم نهفته است که گریز زیبایی است به حادثه کربلا. هم از این جهت که یاران امام حسین را رندان تشنه لب نامیده و هم از آن جهت که دلیل آب ندادن به آنها عدم وجود ولی شناس معرفی شده است. ولی شناسان کسانی بودند که توسط معاویه کشته یا تبعید شدند. این نشان می دهد که که حافظ هم نگاه دقیقی به موضوع عاشورا دارد. حتی اشاره به دیدن سرهای بریده که بدون جرم و جنایت کشته شده اند نیز اشاره تامی است بر اینکه این رندان در راه عشق به خداوند سبحان در این راه کشته شده اند.
رسته در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
خرقهٔ مردمک چشم
چقدر تفسیرهای دور و درازی از این بیت کردهاند و چه مقالاتی که در بارهٔ آن نوشتهاند ولی پیر ما میگفت که این بیت را سادهتر بخوانید، احتیاجی هم به تفسیر آیینهای فلان و بهمان صوفیانه نیست. بیینید خرقه چیست و خرقه دار کیست؟ چه کسی آتش به خرقه می زند؟ این بیت را مثل این بخوانید : ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم / همچو خرقه از سر خود به در آورد و به شکرانه بسوخت. مردم چشم من خرقه ای داشت. شخص من خرقهٔ مردمک چشم خودم هستم. چشم من به انتظار تو نشست و از این انتظار دائمی آتشی در این خانه زد که کاشانه بسوخت. زیبایی گفتار در این است که حتی پس از اینکه کاشانه و خرقه سوخت هنوز چشم به انتظار آمدن تو نشسته است. این همان است که در بیت اول آمده است با این تفاوت که در مصرع اول بیت اول محدودهٔ آتش در سینه است. در مصرع دوم آتش هنوز در سینه (خانهٔ دل) است و خود دل (کاشانه ) را سوخت ولی در بیت هفنم کل خرقه را می سوزاند. و آن چه میماند چشم انتظار است.
اگر هم دنبال تفسیرهای آیینی از خرقه سوزی می گردید بهتر است اول به خود حافظ مراجعه بکنید و راههای دور و درازی نروید، به نمونههای زیرین از خود حافظ دفت بکنید:
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
–
بسوز این خرقهٔ تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
–
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
–
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز و برو
–
مکدر است دل، آتش به خرقه خواهم زد
–
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
–
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
–
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
–
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
طاهره در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:
این غزل از طاهره قره العین است
محمود در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۳:
در تصحیح احمد شاملو به جای کلمه موافقت مرافقت ضبط شده است
سروش در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:
مصرع آخر باید «دلیل صحت بیمار» باشد.
احمد در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:
منظور جناب علامت سوال از هیئت کوپرنیکی، هیئت بطلمیوسی بوده.
حالا از داستان ذوالقرنین چه نتیجه ای گرفته میشه؟ ای ذوالقرنین اگر میخواهی عذاب کن اگر میخواهی ببخش، همینطور بی دلیل و بی حساب.
احمد در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
اینهمه مطلب نوشتین درباره ی توجیه مرگ، مگر فقط مرگ مورد سواله؟
درد و رنج های یه کودک بیمار که ممکنه ماهها و سالها طول بکشه چه حکمتی داره؟
طوطی شکر خا در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها:
بیت 25 : این حمیرا لفظ تانیشست و جان
نام تانیثش نهند این تازیان
بدینصورت اصلاح شود :
این حمیرا لفظ تأنیث است و جان
نام تأنیث اَش تهند این تازیان
نرگس در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۳ - در نصیحت و موعظه و تنبیه و خطاب قائم الولایه نمودن فرماید:
دفع این آتش مگر مهدی کند
خلق را خوش از نکو عهدی کند
در متن گنجور "نکو عهدی " را اشتباها نکو مهدی نوشته اید
محمد رضا در ۱۱ سال و ۱۲ ماه قبل، سهشنبه ۵ دی ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳: