گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:

در مورد لغت حنظل باید افزون کنم که کبست فارسی ان است سعدی بکار برده است .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

فضل الله جان فضل الله علیک ، شمع سر گرفته خیلی نوایین و بدیع بود سپاس

محسن اصلانی در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:

در مورد نظر دوستمان "حنظلی" باید عرض کنم بنده خویشم خوانی صحیح است و به معنای اینست که (مرا بنده خویش بدانی یا بخوانی) می باشد

سیاوش در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹:

به نظر من " در هر دشت که لاله زاری بوده است" از نظر وزنی صحیح تر می باشد.

فضل الله در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

پرده بر گرفتن کنایه از شروع به کار کردن است که در اینجا شمع که کارش روشنگری و تنویر افکار است احتمالا می تواند پیر طریقت، استاد، آموزگار حتی پدر و مادر باشد که خود می سوزد و به دیگران روشنایی می بخشد.
باز درگرفتن یعنی دوباره شروع به نورافشانی کردن و گفتن سخنانی جهت آموختن به شاگردان باشد.
شمع سر گرفته در بیت دوم چهار معنی می تواند داشته باشد:
1- بعضی وقتها شعله شمع را با انگشت شست و اشاره سریع می گرفنتد تا خاموش شود.
2- شمعی که سر آن را با قیچی گرفته و تمیز کرده باشند که بهتر روشنایی ببخشد.
3- احتمالا ابزاری قاشقکی ته گود مانند بوده که شعله شمع را با آن می پوشاندند تا اکسیژن به آن نرسد و خاموش شود.
4- شمع سر گرفته به عنوان شمعی که سرش گر گرفته و روشن شده است.
از حقایقی که این استاد گفت حتی آن پیر سالخورده که نماد تعصب می باشد هم به فکر فرو رفت و به حقایقی پی برد و انگار جوان شد. آن چنان طرز بیان و شیوه گفتار او زیبا و دلکش بود که حتی روحانی مجلس هم تحت تاثیر قرار گرفت و کسانی که مخالف عقیده او بودند نیز نتوانستند عقیده ی او را کتمان کنند.
در بیت چهارم انقد تحت تاثیر قرار گرفته که میگوید کمکم کنید به دادم برسید نظیر اولین مصراع که از ساقی کمک میخواهد که شراب را برسان که من بر این هیجان خود غلبه کنم که ناشی از دانستن حقایقی بوده که قبلا نمی دانسته و استاد بر زبان رانده است.
دهان یار یا استاد را به تنگ شکر تشبیه کرده است که با گفتن این عبارات انگار از آن شکر می ریزد.
در بیت پنجم بار غم کنایه از نادانی و جهالت است که فکر و روح ما را رنجور داشته. آن استاد به سان عیسی که مردگان را زنده میکرد آمد و این ملال را از ما دور کرد و به ما زندگی بخشید.
هرکس که سخنی خلاف نظر استاد داشت وفتی که استاد شروع به گفتن حقایق کرد دکانش کساد شد و ناچار شد مار خود را عوض کند و پی کار دیگر برود.
هفتمین بیت میگوید همه جا صحبت از این استاد و گفتن حقایق اوست انگار در تمام هفت آسمان جن و انس و فرشتگان در این مورد صحبت می کنند.
مصراع بعد به دو صورت معنی می شود:
1- حتی شخص کوته نظر نیز نتوانست این حقایق را نفی کند اشاره مختصری کرد و گذشت.
2- با اینکه هفت گنبد افلاک پرصداست باز هم یک از صد هزاران را در این مورد صحبت نشده است.
در آخرین بیت حافظ خود را لو می دهد و میگوید این شمع و چراغ که باعث تنویر افکار است خود من هستم ولی مرا هم استادی بوده است که ازو آموخته ام. اگرچه به معلومات آن استاد من هم چیزهای زیادی اضافه نموده ام.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۹ - صفت شهر مصر و ولایتش:

همین که نیل سرچشمه نیمروزی ( جنوبی) دارد و ناصر خسرو می دانسته چیزی ست که بیشتر مردم نمی دانند امروز همه از روی نقشه که نگاه می کنند سرچشمه نیل را از مدیترانه گمان می کنند .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۹ - صفت شهر مصر و ولایتش:

تا زیان نشود یعنی تلف و هدر نشود خیلی زیبنده است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۲۴ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۹ - صفت شهر مصر و ولایتش:

عشق نان و نان پزی گویا ان موقع هم بوده است در مصر ! امروزه هم مصری ها به نان خیلی اهمیت می دهند ، مصر به عربی یعنی شهر و شهر ها می شود امصار.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۱۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۸ - قاهره:

اورمزد روز یا هرمز روز پنجشنبه است گویا . روز ا ام ماه را هم می گویند

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۸ - قاهره:

اشکارا شاخاب را برای خلیج بکار برده است ، به کردی هم خلیج کندا یعنی با اب کنده شده است که زیباست ، اما خلیج به عربی یعنی اسب تیز رو ، به معنی gulf , شاخاب ان با تردید به فارسی بودن امده است .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۷ - رمله، عسقلان، طینه، تنیس:

صدای گربه در اوردن در کودکان گاهی دیده می شود با کپوی( جمجمه) کوچک و چشمان نزدیک که همان نشانگان یا سندروم فریاد گربه است cri de chat . اگر در زنان بزرگسال دیده شود اختلال conversion است .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۰۸ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۶ - بازگشت به بیت المقدس:

نه همیشه این گونه نیست مثل دیدن و پدیدن هر دو هم معنی هستند

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۷ - رمله، عسقلان، طینه، تنیس:

اختلال conversion بیمار بدون داشتن بیماری فیزیکی واقعی احساس درد یا بیماری می کند و گاهی به شکل گروهی هم گزارش شده است

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۶ - بازگشت به بیت المقدس:

امین جان وقتی (پ) بر سر حرفی بیاید معنی اش را ضد میکند مانند پالودن یا پیراستن که همان ضد آراستن است

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۷ - رمله، عسقلان، طینه، تنیس:

زنان ان منطقه به قول هامیانه ( عامیانه) هیستریک بوده اند و نازکبینانه conversion disorder داشته اند

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:

سبز آبگینه:مینا!

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۶ - بازگشت به بیت المقدس:

پیراستن معمولا زیبا کردن با کاستن است ولی اراستن زیبا کردن با افزودن

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۳۵ - سفر به حجاز:

خطر می شود سیج به فارسی و خطرناک سیجناک است یا سیجومند

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:

در مصرع بسا حاجی که خود را از اشتر انداخت به نظر (را) اضافه است و بسا حاجی که خود از اشتر انداخت صحیح است

شکوه در ‫۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:

با پوزش
سرد ناکس تعبیریست شایسته برای جهان

۱
۴۸۱۷
۴۸۱۸
۴۸۱۹
۴۸۲۰
۴۸۲۱
۵۴۵۹