عباس مشرف رضوی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
من هم "احتمال" دیده ام: چه (که) غم اوفتاده ای را که تواند احتمالی.
احتمال به معنی تحمل (باب افتعال: احتمال و تفعل: تحمل هر دو تقریبا در یک معنا هستند و معنی افعال در بابهای گوناگون اصطلاحی هستند)؛ و اصطلاحا هم احتمال وتحمل در قدیم یکی بوده اند. احتمال نه به معنی شانس و بخت که امروزه مراد می شود؛ بلکه به معنی "پذیرش بار یا سختی چیزی" یا "قبول تحمل چیزی" یا "بنارا بر پذیرش چیزی گذاشتن". به قول امروز باید "صابونش را به تنت بمالی". احتمال چیزی را دادن تنها به معنای احتمال وقوع یعنی داشتن، شانس برای وقوع نبوده است، بلکه به معنی "پذیرش و تحمل" عواقب "احتمالی: شانسی" نیز بوده است. مثال : به عشق روی نکو دل کسی دهد سعدی - که احتمال کند (تحمل کند؛ بنا را بر پذیرش سختییش بگذارد) خوی زشت نیکو را
ایضا مثال: احتمال نیش کزدن واجبست از بهرنوش
بار یاران بکش که دامن گل-آن برد که احتمال خارکند
و در موارد زیر احتمال تقریبا درمعنای خود تحمل است:
این همه بار تحمل می کنم و می روم - یا - نه احتمال نشستن (تحمل نشستن را ندارم) نه پای رفتارم. فقر من و غنای تو، جوور تو و احتمال من (تحمل جور) . که احتمال نمانده است شکیبا را (یعنی تحمل شکیبا به سر رسیده؛ در اینجا "نمانده است" به گذشته اشاره دارد، بنابراین به وضوح به معنای احتمال دادن چیزی درآینده نیست). بیش احتمال(تحمل) سنگ جفاخوردنم نماند. چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست (دراینجا مضارع ساده است و به معنی احتمال دادن برای شرط محبت وف نیست؛ بلکه به معنی تعهد و قبول قطعی شرط محبت است... "قبول شرط" نمی تواند احتمالی (یعنی شانسی) باشد.
من نمی دانم که احتیال صحیح است به لحاظ لغوی یا نه؛ ولی با شناختی که از کاربرد احتمال در شعر سعدی دارم و بنابر نسخه های در اختیار "احتمال" ( به معنی تحمل؛ تحمل غم) رامحتملتر (یعنی با شانس بیشتر) میدانم.
عباس مشرف رضوی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
من هم "احتمال" دیده ام: چه (که) غم اوفتاده ای را که تواند احتمالی.
احتمال به معنی تحمل (باب افتعال: احتمال و تفعل: تحمل هر دو تقریبا در یک معنا هستند و معنی افعال در بابهای گوناگون اصطلاحی هستند)؛ و اصطلاحا هم احتمال وتحمل در قدیم یکی بوده اند. احتمال نه به معنی شانس و بخت که امروزه مراد می شود؛ بلکه به معنی "پذیرش بار یا سختی چیزی" یا "قبول تحمل چیزی" یا "بنارا بر پذیرش چیزی گذاشتن". به قول امروز باید "صابونش را به تنت بمالی". احتمال چیزی را دادن تنها به معنای احتمال وقوع یعنی داشتن، شانس برای وقوع نبوده است، بلکه به معنی "پذیرش و تحمل" عواقب "احتمالی: شانسی" نیز بوده است. مثال : به عشق روی نکو دل کسی دهد سعدی - که احتمال کند (تحمل کند؛ بنا را بر پذیرش سختییش بگذارد) خوی زشت نیکو را
ایضا مثال: احتمال نیش کزدن واجبست از بهرنوش
بار یاران بکش که دامن گل-آن برد که احتمال خارکند
و در موارد زیر احتمال تقریبا درمعنای خود تحمل است:
این همه بار تحمل می کنم و می روم - یا - نه احتمال نشستن (تحمل نشستن را ندارم) نه پای رفتارم. فقر من و غنای تو، جوور تو و احتمال من (تحمل جور) . که احتمال نمانده است شکیبا را (یعنی تحمل شکیبا به سر رسیده؛ در اینجا "نمانده است" به گذشته اشاره دارد، بنابراین به وضوح به معنای احتمال دادن چیزی درآینده نیست). بیش احتمال(تحمل) سنگ جفاخوردنم نماند. چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست (دراینجا مضارع ساده است و به معنی احتمال دادن برای شرط محبت وف نیست؛ بلکه به معنی تعهد و قبول قطعی شرط محبت است... قبول شرط نمی تواند احتمالی (یعنب شانسی
من نمی دانم که احتیال صحیح است به لحاظ لغوی یا نه؛ ولی با شناختی که از کاربرد احتمال در شعر سعدی دارم و بنابر نسخه های در اختیار "احتمال" ( به معنی تحمل؛ تحمل غم) رامحتملتر (یعنی با شانس بیشتر) میدانم.
علی قندیلی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:
سلام محسن جان ؛ معنی بیت 4 با توجه معنی آیه شریفه ﴿160﴾ از سوره آل عمران:(إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَإِن یَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکِّلِ الْمُؤْمِنُونَ )
(اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از یاری شما بردارد چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند ) استنباط می شود.ما مالک چیزی نیستیم . حتی تقوا و دانش ما ریشه در خواست و اراده پروردگار دارد و نباید کسی حتی بر این دو که نشانه فضل و کمال اند تکیه کند.هرچه هست ذات احدیت است و توکل یعنی پیوستن قطره وجود به دریای بیکران الهی . همچنانکه مولانا می فرمایند قطره دریاست اگر با دریاست ، ورنه قطره قطره و دریا دریاست.
عبداله در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:
شش جهت در این شعر اشاره به شش دروازه ورودی شهر شیراز دارد که هر دروازه ورودی یکی از محلات شهر بوده است.
عبداله در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۵۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۰ - حکایت در معنی عزت نفس مردان:
تصور می کنم بابک دلفروز صحیح باشد.
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
شعرها تا اینجا اندوهناک هستند و اثری از شادیهای مولانا نمی بینم ولی راه همان ست و منزل جدا
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
خواندن قران اشکارا در شعرها پیداست
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
فوطه دستار باشد
مهدی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
ممنون از زحمات شما
شایدعاشق در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
عشق زیباست چون خداته دل ادماست استاد شهریاراومدتابااین شعرش عشق رویاداور بشه عشق من اومدولی حیف که رفت ومن تنها موندم بایاد نگاهش...
شهرام درویش در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
درود
استاد گلپایگانی ( گلپا ) نیز این شعر را در دستگاه شور خوانده اند ...
بستک در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۶:
با تصحیح محمد علی فروغی- انتشارات اسوه
گر چه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشده زر و سیم
بر همه عالم همیتابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۴:
حسن جانم ، به نام پروردگار مهربان ودانایمان که نیک گوشه دلهایمان را میداند دانه ارزنی گم نمی شودو باز به پاداش فرزندت را ببینی و کاش من هم باشم وهمه نیک انجام . منهم از دلتنگیت گریستم برادرم ، سوگند به جوانمردان عالم که خرمی بهشت نشیمن دانایان و پاکان است و بوی ان از دورست باورداران را خیره میکند سراهای نور و سرود باشد که همدیگر را در اغوش بکشیم و خستگی گیتی از تن بدر رود ایدون باد ،
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:
بریده باد دستان روی و ریا که اگر تنها همین کار برای ما پیوسته شدی دروغ را ریشه نماندی و بزه بار بربستی
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲:
زغار همان زمین نمناک و نیز غار به معنی فریاد است ژغار هم امده است
امین کیخا در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲:
اینند همان اند می باشد و عددی بین 3 تا9 می باشد
یاسی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۴:
این شعر با اجرای هنرمندانه خانوم گوگوش زیباییش دو چندانش شده...
شاید خانوم گوگوش این شعر رو نمیخوند خیلی هامون هنوز نمیدونستیم چنین شعری با بار معنایی بالا تو فرهنگ و ادب ما یافت میشه!
عاطفه عباسیان در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:
من در چند جا این را شنیدم و فکر میکنم این درست باشه به خاطر وزن شعر : در وصل هم زشوق تو ای گل در آتشم
علی قندیلی در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش:
تا چند زمین نهاد بودن
سیلی خود خاک و باد بودن
در مصرع دوم عبارت صحیح سیلی خور است .
سیلی خور خاک و باد بودن کنایه از زبونی و پستی است.
سعید در ۱۱ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷: