خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار
خوی من کی خوش شود بیروی خوبت ای نگار
بیتو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار
بیتو بیعقلم ملولم هر چه گویم کژ بود
من خجل از عقل و عقل از نور رویت شرمسار
آب بد را چیست درمان؟ باز در جیحون شدن
خوی بد را چیست درمان؟ بازدیدن روی یار
آب جان محبوس میبینم در این گرداب تن
خاک را بر میکنم تا ره کنم سوی بحار
شربتی داری که پنهانی به نومیدان دهی
تا فغان در ناورد از حسرتش اومیدوار
چشم خود ای دل ز دلبر تا توانی برمگیر
گر ز تو گیرد کناره ور تو را گیرد کنار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود درباره معشوقش میپردازد. او از خوی بد و افسردگی که بدون حضور معشوق به آن مبتلا شده است صحبت میکند و میگوید که وجود معشوقش به زندگیاش مانند بهار است، در حالی که نبود او زندگیاش را مانند زمستان سخت و سرد میکند. شاعر همچنین از عقل و شعور خود شرمنده است، زیرا هرچه میگوید در غیاب معشوق نادرست و کژ به نظر میرسد. او به دنبال راهی برای رهایی از درد و عذاب ناشی از جدایی است و از معشوق درخواست میکند که او را با نگاهش احیا کند و نگذاشته تا از دلبرش دور شود. در مجموع، این شعر به عمق عشق و نیاز انسان به معشوق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من ذات بدی دارم و از این موضوع دلخورم، تو مرا ببخش. مگر بدون حضور زیبای تو، حال من چگونه خوب خواهد شد؟
هوش مصنوعی: بدون تو احساس سردی و تنهایی دارم، مانند زمستانی که در آن همه در رنجاند. با تو اما حال و هوای من شبیه بهار است، پر از سرسبزی و زیبایی.
هوش مصنوعی: بدون تو، احساس پوچی و بیخود بودن میکنم. هر چه بگویم، نادرست است و خودم از عقل سرزنش میشوم. عقل هم از نور چهرهات شرمنده است.
هوش مصنوعی: چی میتواند درمان درد و مشکل شخصی باشد؟ آیا دوباره غرق شدن در آب آلوده میتواند کمکی کند؟ تنها راه پیدا کردن آرامش و بهبودی، دیدن چهره محبوب است.
هوش مصنوعی: من در این گرداب جسم، وجود حقیقی و روحانی خود را که مانند آبی محبوس است، میبینم. تصمیم دارم تن خود را کنار بزنم تا بتوانم به سوی دریاهای زندگی و نور حرکت کنم.
هوش مصنوعی: شما نوشیدنی خاصی دارید که به طور مخفیانه به افرادی که از زندگی ناامید شدهاند میدهید، تا از حسرت آن، فریاد و نالهای سر دهند و دوباره امیدوار شوند.
هوش مصنوعی: ای دل، تا جایی که میتوانی به معشوق نگاه کن و چشم از او بر نداشته باش. اگر او از تو فاصله بگیرد، تو را نیز به کناری خواهد نهاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.