گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

درود بر شمس فرهمندم و درود بر هنزاء نیکدم .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

من از واژگان بوی می برم ! این واژه هنزاء بوی شگفتی می دهد ، عربی نیست و پارسی نه تمام ، گویا باید برنامی ( لقب ) باشد که کسی به کسی داده باشد . من بوی می برم بیا و این امین کهترک را بشنو بیا در گوش بگیریم . درود بر خردمندی شما .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

شمس من ایشان فرمودند دلم و من پلمه ( لوح در انندراج) دل را بزرگ می دارم . دل که بی گره باشد و صاف ، چه بسا نیکی ای ما را رسد .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۷ - آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش کی هر که این بت را سجود کند از آتش برست:

می گویند دوزخ را هفت در است و روان فرماینده ( نفس اماره) را نیز هفت افند ! نخست آز ، دودیگر دشمنی سه دیگر رشک ، چهارم خشم ، پنجم ورن یا شهوت ، شش خودبینی و هفتم کین توزی .

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

هنزاء نیکو رای من چشمم به زیر پای تو بنویس که سالیانی است که برای دانه ای حکمت اسیمه سریم . به شگون می گیرم آمدنت را .درود و سد درود بر جان پاکت .

علی هادیخان در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:

با سلام و تشکر
فکر میکنم به جای
چون در اصل کار راه و رهبر و رهرو یکی است
باید باشد
چون که در اصل کار راه و رهبر و رهرو یکی است

غلامرضا مقبلی(هنزاء) در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

حضرت امین کیخا عزیز شما لطف نمودید:
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخرشد
راستش من حدود بیست سال است که دنبال کسی یا مکانی میگشتم تا اندرونیاتم را بگویم اما نیافتم تا اینکه امروزبه سایت گنجور برخورد کردم و از این بابت خوشحالم ویافته های شخصی خودم رادرباره اشعار عرفا بیان خواهم کرد انشالله.

امید در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت » بخش ۴ - ۳ ابوالحسن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، رضی اللّه عنهم:

اللهم صل علی نبیک و آله طیبین طاهرین

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

شمس جانم بزرگوارید. گویا ایشان کلا را به ریخت کلن نوشته اند و هر چند نا معمول است ولی خرده ای نمی توان گرفت از ایشان . ولی اکنون که سخن از این واژه آمده خوب است پژوهیده شود . ادوکلن چنانچه شما می فرمایید همان آب شهر کلن آلمان معنی می دهد و به فرانسه gn اگر پشت سر هم بیایند صدای نون غنه ای یا توی دماغی را می دهد که به فارسی تر می توان واژه خلمیدن یا توی دماغی ادا کردن را برایش نوشت . اما کلن با ضمه اول و فتحه دوم معنی غده را می دهد که برابر gland انگلیسی است و همریشه با همان لغت است . با درود به شما و فروتنی

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

غلامرضای نیکورایم با درود به شما نوشتن چون شمایی دلمان را پر نور می کند .مولانا همین زده شدن کوه ها را چون پشم در فیه ما فیه هم روشن ساخته است .

حسین در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
کرد اهل بهشت خوب یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

غلامرضا مقبلی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

مولانا با توجه به دید عمیق خود که ناشی از عرفان (تجلی خدا بر دل وقلبش) یا به زبان خودمانی دیدن خدا است اینگونه می فرماید:
کم کم کودکان به دنیا می آیند (چه آنهایی که در شکم مادر هستند وچه آنهایی که هنوز قرا هست بعدا" به دنیا بیایند)که همگی مست هستند(مستی ناشی از دیدار حق)
کم کم خدا پرستان پا به این جهان می گذارند
این نوزادان یا کودکان مایه نوازش دل ودارای فخر وناز هستند و چهره آنها مانند گل است واز گلستان می آیند.
گلستان منظور مولانا بهشتی است که حضرت آدم در آن زیست میکرد ودر محضر خدا بود(اشاره دارد به فرود انسان از بهشت به عالم خاکی)
و خیلی ها از دنیا رفتند(رفتگان) وانسا نهای تازهای به دنیا می آیند(نوزادان)
نوزادان انگار با دامنی پر از طلا وجواهر برای والدینشان می آیند(مایه خیر وبرکت برای والدینشان هستند)
این نوزادان یا کودکان مانند تشعشعات نور خورشید جانشان پاک ولطیف است
واینهااز مرتبه ای بالا وفوق تصور(محضر خدا)به پسترین نقطه (عالم خاکی)وارد می شوند
ودر پایان آیاتی از قرآن را تفسیر می کند که:
اینان از خدایند و به سوی او بر می گردند وهمینطور اینها از بهشت آمده اند و بسوی بهشت میروند
انسان اگر از طریق چشم دل خدا را دید دچار ذوق -وجد-ومستی می شود که البته با مستی شراب انگوری فرق داردو براساس همین استعاره است که عرفا می وشراب را در اشعارشان بکار برده اند.

حمید در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:

گر مرد رهی "چو" رهروان باش...

غلامرضا مقبلی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

این غزل مولانا درواقع تفسیر سوره انشقاق در قرآن است.
اشاره دارد به زمانیکه آسمان برچیده می شود وکوه ها از هم پاشیده میشوند وزمین با آن زلزله شدید هر آنچه درون خود دارد برملا می سازد وهمه انسان ها در محضر خدا جمع می شوندواز آنجا که مولانا عاشق چنین دیداری است لذا چنین صحنه ای را بصورتی که انسانها در دنیا قرار دیدار عزیز ومعشوقی را دارندوبرای این دیدارتدارک می بینند(مثلا" آب وجارو میزنند)به تصویر کشیده است ومولانا ازلحاظ تعالی روحی وفکر عمیق خود را در آنروز می بیند ولذا می سراید چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما...................

چنور برهانی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود:

در لحد کین چشم را خاک آگنند
هستت آنچ گور را روشن کند
(مثنوی، دفتر دوّم، نسخۀ نیکلسون، بیت 941)

فرجاد در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

مصرع اول بیت سوم "و" اضافی است.
ما با خیالِ رویت، منزل در آبِ دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد.
با "و" بعد از "آب" کلن معنیِ مصرع بهم میریزه.

علی در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

بسم رب الحسین علیه السلام
در آخرین سالی که مرحوم دری (1) در قید حیات بود، یک شب از دهه محرم (شب هشتم یا نهم) جوانی قبل از منبر از ایشان سؤال می کند که: مراد از این شعر چیست؟
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی، او بجا آورد
مرحوم دری می گوید: جواب این سؤال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد .
ایشان در فراز منبر قضیه نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و داستان نان جوین خوردن امیرالمؤمنین (ع) را در تمام مدت عمر بیان می نماید، و حتی این که آن حضرت در تمام مدت عمر ابدا نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد . و سپس می گوید:
مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم (ع) است که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد . و مراد از پیر مغان حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که در تمام مدت عمر نان گندم نخورد، و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید .
این مجموع تفسیر این بیت بود که وی برسر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد .
قبل از پایان سال، مرحوم دری فوت می کند; در سال بعد در دهه محرم در همان شبی که این جوان سؤال را از مرحوم دری می کند، وی را در خواب می بیند که: مرحوم دری به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن طور پاسخ گفتم . اما چون بدین عالم آمده ام، معنی آن، به طور دیگری برای من منکشف شده است:
مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) و مراد از پیر مغان حضرت سید الشهداء (ع) است . مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد .
فردای آن شب، این جوان در آن مجلس معمولی همه ساله مرحوم دری می آید و آن خواب خود را بیان می کند . (2)
1. مرحوم آقا سید ضیاءالدین دری استاد علوم عقلی و از وعاظ شهیر تهران .
2 . روح مجرد، یادنامه حاج سید هاشم حداد، آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی، ص 483 و 484 .

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۱۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

نیکو قبول را برای مقبولیت عام و حسن شهرت استفاده کرده است

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

پای پیچیدن را سر تافتن از خدمت خوانده بودم اما گریختن در نظر بهتر می آید چرا که پای میپیچد نه سر !

تاوتک در ‫۱۱ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر‌آغاز:

سمر به معنی افسانه و مشهور به کار رفته

۱
۴۷۰۷
۴۷۰۸
۴۷۰۹
۴۷۱۰
۴۷۱۱
۵۴۲۳