به شبنم صبح، اینگلستان، نشاند جوش غبار خود را
عرق چو سیلاب از جبین رفت و ما نکردیم کار خود را
ز پاس ناموس ناتوانی چو سایهام ناگزیر طاقت
که هرچه زین کاروان گران شد بهدوشم افکند بار خود را
به عمر موهوم تنگ فرصت فزود صد بیش و کم ز غفلت
تو گر عیار عمل نگیری نفس چه داند شمار خود را
ز شرم مستی قدح نگون کن، دماغ هستی به وهم خون کن
تو ای حباب از طرب چه داری پر از عدم کن کنار خود را
بلندی سر به جیب هستی، شد اعتبار جهان هستی
که شمع این بزم تا سحرگاه زنده دارد مزار خود را
به خویش اگر چشممیگشودی، چو موج دریا گره نبودی
چه سحرکرد آرزوی گوهر که غنچه کردی بهار خود را
تو شخص آزاد پرفشانی قیامت است اینکه غنچه مانی
فسرد خودداریت بهرنگیکه سنگ کردی شرار خود را
قدم به صد دشت و در گشادی، ز ناله در گوشها فتادی
عنان به ضبط نفس ندادی طبیعت نی سوار خود را
وداع آرایش نگین کن، ز شرم دامان حرص چین کن
مزن به سنگ از جنون شهرت چو نام عنقا وقار خود را
اگر دلت زنگ کین زداید خلاف خلقت به پیش ناید
صفای آیینه شرم دارد که خرده گیرد دچار خود را
به در زن از مدعا چو بیدل ز الفت وهم پوچ بگسل
بر آستان امید باطل، خجل مکن انتظار خود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مسائلی چون گذر زمان، زوال و حقایقExistential میپردازد. او به زندگی ای که گذرا و موقتی است اشاره میکند و از خواننده میخواهد که به ارزشها و واقعیتهای درونی خود توجه کند. با استفاده از نمادهایی چون گل و شبنم، به زیباییها و عواطف انسانی اشاره میشود. شاعر تاکید میکند که انسان باید به اختیار و عمل خود آگاه باشد و از غفلت و بیتوجهی دوری کند. در نهایت، او دعوت میکند که به حقیقت وجود خود بپردازیم و از دلبستگیهای دنیاوی و ظاهری پرهیز کنیم. پیام اصلی این است که باید به عمق زندگی و ارزشهای واقعی دست یابیم، نه صرفاً به ظواهر آن.
هوش مصنوعی: صبحگاهان با شبنم، سرسبزی این گلستان را تماشا کن، که غبارهای خود را به سر و رویش نشانده است. عرق و رنج ما در این کار نمایان است، اما ما هنوز به مسئولیتهایمان نرسیدهایم.
هوش مصنوعی: به خاطر حفظ عزت و احترام کسانی که ضعیف هستند، مانند سایهای ناگزیر، تحمل میکنم هر چیزی که بر دوشم میگذارند، حتی اگر سنگین باشد و از کاروانی که به راه افتاده چیزی به من بیفزاید.
هوش مصنوعی: زمانی که فرصتها به سرعت از دست میروند و به خاطر غفلت، ارزش کارهای خود را نمیدانیم، نفس ما چگونه میتواند خود را بشناسد و ارزش خود را درک کند؟ در واقع، اگر مراقب اعمال خود نباشیم، نمیتوانیم به درستی از زمان و فرصتهای زندگیمان بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: شرم و خجالت من باعث شده است که شراب را بریزم و حالت وجودم را به هم بریزم. ای حباب، از شادی چه چیزی داری که زندگیات از عدم پر شده است؟ کنار خودت را به تماشا بنشین.
هوش مصنوعی: در اوج وجود و مقام خود، به جلال و اعتبار جهان پی میبرد که نور این محفل تا سپیدهدم، یاد و نشانه خود را زنده نگه میدارد.
هوش مصنوعی: اگر به درون خود نگاهی میانداختی، همانطور که دریا به عمق خود نمینگرد، هرگز نمیتوانستی چنین آرزویی برای جواهر بودن داشته باشی، که به مانند غنچهای، بهار زندگیات را شکوفا کردهای.
هوش مصنوعی: تو موجودی آزاد و درخشان در روز قیامت هستی. این که مثل غنچه به خودت فشار میآوری و خود را کنترل میکنی، باعث شده تا آتش درونت به سنگ تبدیل شود.
هوش مصنوعی: با پای خود به صد دشت و زمینهای مختلف رفتم و از شدت ناله و شیون، صداها به گوشهایم رسید. نتوانستم کنترل خود را در دست بگیرم و به طبیعت اجازه دادم که مرا به سوی خود ببرد.
هوش مصنوعی: با بیتابی از زیباییات خداحافظی کن، از سر شرم به خاطر حرص و طمع نگذار که به خودت آسیب بزنند. مانند پرندهای افسانهای که همیشه به آرامش خود میبالد، از جنون شهرت دوری کن.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان از کینه و نفرت پاک شود، نیازی به نشان دادن آن نیست و مانند آینهای که از زشتیها خجالت میکشد، انسان نباید خود را به خاطر عیوبش سرزنش کند.
هوش مصنوعی: به در knocking کن و به درخواست خود بپرداز، و از خیالهای بیپایه و واهی دور شو. بر آستان امید خود بایست و از انتظار خود شرمنده نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.