در پیش بیدردان چرا فریاد بیحاصل کنم
گر شِکوهای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گُل در سینه جوشم همچو مُل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشهای تا برگزینم پیشهای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظهای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم
غرق تمنای توام موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بیحاصل کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناامیدی و بیفایدگی فریاد زدن در برابر دردان سخن میگوید. او میخواهد دلخوریها و شکایتهایش را با یار صمیمی در میان بگذارد. او مانند شمع برای دیگران نمیسوزد و نمیخواهد در محفل دیگران ریخته شود. شاعر به این فکر میافتد که باید کاری کند تا از خود غافل شود و این کار را با نوشیدن میانجامد. او به عشق و جمال معشوقش جذب شده و تمایل دارد در کوی او ساکن شود. همچنین او خود را فراتر از جنس خاک و گل میداند و به نور و روشنی تشبیه میکند. در نهایت، شاعر میداند که معشوقش از غم او بیخبر است و میپرسد که چرا باید همچنان فریاد بزند.
هوش مصنوعی: چرا در مقابل کسانی که درد و رنج ندارند، به بیهوده فریاد بزنم؟ اگر دلتنگی و شکایتی دارم، بهتر است آن را با کسی که درک خوبی از احساسات دارد، در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: من در خفا و در دل مانند گلی سوختهام و از درون مثل ملودیای در حال جوش و خروش هستم. من مانند شمعی که در جمعی رسوا نمیشود، نیستم تا در محفل اشک بریزم.
هوش مصنوعی: نخست به فکر میافتم که شغلی را انتخاب کنم، اما در نهایت تصمیم میگیرم که تمام این فکر را کنار بگذارم و بیخیال آن شوم.
هوش مصنوعی: به همین خاطر، من این جام را مینوشم تا بتوانم لحظهای از خودم غافل شوم و آرامشی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: از گل بوی دوست را حس کردم و با شور و شوق به سمت او حرکت کردم تا مانند غبار در کوی او بمانم و در جان خود را به او نزدیک کنم.
هوش مصنوعی: ما چون خورشید در آسمان هستیم که سبب روشنی میشود، اما به خاطر پاکیام نمیخواهم از خاک و material خود فقط برای سرگرمی استفاده کنم.
هوش مصنوعی: من به شدت آرزوی تو را در دل دارم و مانند موجی از دریای عشق تو به درون میزنم. من نخل سرسختی نیستم که بخواهم در ساحل آرام بگیرم و زندگی سادهای داشته باشم.
هوش مصنوعی: میدانم که آن درخت زیبا از احساسات درون من خبر ندارد، حالا که من در غم و درد خود فریاد میزنم، این فریاد هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت دل کنم
هر روز جانی بایدم تا بر درت منزل کنم
دل رفت و جان هم می رود، گویی که بی ما خوش بزی
گیرم که هر کس دل دهد، جان از کجا حاصل کنم؟
جو جو ببرم خوش را از تیغ بر خاک درت
[...]
دارم هوس کز خون دل خاک درش را گل کنم
او را بهر رنگی که هست آگه ز حال دل کنم
خواهم ز خون من شود هر قطره جانی که من
یک یک دم خون ریختن پامال آن قاتل کنم
چون بهر صید آید برون خواهم شکار او شوم
[...]
روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم
کز شرم نتوانم نگاهی جانب قاتل کنم
چون رشکم آید زین و آن گیرم سراغت هر زمان
هرگه تو را ای دلستان خواهم نشان از دل کنم
در بزم اغیار ای صنم در بزم ننهادم قدم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.