اسماعیل مرادی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۶:
این بیت از شعر باباطاهر به نوع بشر اشاره دارد نه خود شاعر، و اشاره به این است که روح آدمی از دریای بی کران الهی نشات و در این کالبد نهاده شده است. و این روح مانند یک نقطه می باشد که اگر در حرف نیاید آن حرف بی صدا و بی معنی می گردد. و بیت دوم نیز اشاره به سرآمد بودن انسان بواسطه تعالی روح می باشد.
شبرو در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:
به گمانم معنی ساده بیت سوم اینگونه باشد که هنگام عبور به اطراف نگاه کن و ببین چقدر عاشقان سوگوار نشسته اند. سوگوار از چه؟ شاید از همین گذر و رفتن تو، شاید از درد عشق. جایگاه زلف کجاست؟ در شکل ساده زلف از دو طرف بر روی چشم می افتد و هنگام نگاه باید از زیر زلف نگریست. به نظر همین کافی است اما می توان اینگونه هم گفت که چون زلف جایگاه عاشقان است، این عاشقان سوگوار را از زیر زلف بنگر. اما خود زلف سوگوار نیست. در هر حالت می توان جای سوگوار و بیقرار را عوض کرد که عاشقان اطراف بیقرار شوند و بنفشه ها سوگوار. اما زیاد به دل نمی نشیند و حقیر در همین حالتی که نوشته شده دوست تر دارم.
سید عدنان اسلامی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
سلام
وزن شعر
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
باید باشد
میمند در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:
نظری در مورد صفحه بندی اپلیکیشن بسیار معتبر گنجور داشتم. فونت اشعار اصلی بسیار کوچکتر از فونت حاشیه های ارسالی است
در صورتیکه باید برعکس باشد
ممنون از زحمات شما
کو روش کو طریقت در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:
آیا کسی به روشن بینی رسیده؟ آیا روشن بینی زنده هست؟
حسن در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۵۲ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۷:
باعث شرم و رو سیاهیست که به دلیل تعصب بی جا و حماقت مذهبی شعر این شاعر بزرگ و دیگر شعرا را تحریف کنیم.
*ره سنی گزین که مذهب ماست* درستش اینه
ناشناس در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:
برادر شایق بفرما تفسیر عرفانی کن فیوض ببریم تا فیوز نپریده و بی برق نشدیم
ناشناس در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:
جهنم و ضرر 1 درصد روش که سر در پای او خوشتر که بر دوش هاهاها
سعدی به این باهالی جوون
سید علی انجو در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - فریب آشتی:
مصرع دوم بیت هشتم به نظر می رسه باید «که ما اشاره بدان زخم جانگداز کنیم» باشه
تا وزنش صحیح بشه، الآن یک هجای بلند اضافه داره.
لیلا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
در بیت "اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم /جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخارا"
مصرع دوم باید سوالی گفته شود.حافظ در این بیت از آرایه "طنز و تهکم " استفاده کرده،(همونطور که میدونید یکی از آرایه های پرکاربرد حافظ هست) او با این روش به طرزی رندانه مخاطب خود را که در این بیت معشوق وی میباشد به نقد میکشد و درعین حال علاقه و محبت خود را به او ابراز میکند:جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخارا؟؟ یعنی تو هر چقدر به من بدی کنی و به من توهین کنی من جواب تو را به نیکی میدهم،مگر جواب تلخ زیبنده دهنی است که به شیرینی باز میشود؟؟(در حالی که معشوق حافظ، به تلخی با او صحبت میکند) پس با این سوال هم لطف و علاقه خود را به معشوق اثبات کرده و هم تلخی زبان او را به نقد کشیده. در واقع تلخی زبان یار برای حافظ شیرین است.
mehr در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۴ - بیان آنک مجموع عالم صورت عقل کل است چون با عقل کل بهکژروی جفا کردی صورت عالم ترا غم فزاید اغلب احوال چنانک دل با پدر بد کردی صورت پدر غم فزاید ترا و نتوانی رویش را دیدن اگر چه پیش از آن نور دیده بوده باشد و راحت جان:
درود بر بانو روفیا و آقای دکتر ترابی
ولله من از مدرسه به خانه رسیدم که مادرم گفت زود باش لباسهات رو عوض کن امشب مهمان داریم
گفتم کی ، گفت بعداً میفهمی
من نفهمیدم کجا به کجا نقل کجا ، زن پسر عمه شدم حالا خانه ی شوهر.و دوتابچه و یک عالم کتاب نخوانده
هرگز من خواستگاری نکردم شوهر کنونی ام خواستگار بود ، من هم هول شدم بله گفتم.
هیژده سال از آن موقع گذشته ولی خدایی شوهرم به قول روفیا بانو پای مردی کرد و درسش را نیمه کاره رها کرد تا مادر بچه هاش درس بخواند
ولی آقای دکتر وقتی از پایمردی منیژه میگویید از پایمردی بیژن هم بگویید که به افراسیاب نگفت دخترت مرا بیهوش کرد و به خانه آورد و گناه را گردن گرفت
دوستتان دارم
مهری
سید علی انجو در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - شکایت پیرزن:
سلام
در نسخه ای که بنده در اختیار دارم مصرع نخست بیت نهم چنین است:
صد جور دیدم از سگ و دربانِ درگهت...
روفیا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۴ - بیان آنک مجموع عالم صورت عقل کل است چون با عقل کل بهکژروی جفا کردی صورت عالم ترا غم فزاید اغلب احوال چنانک دل با پدر بد کردی صورت پدر غم فزاید ترا و نتوانی رویش را دیدن اگر چه پیش از آن نور دیده بوده باشد و راحت جان:
آقای ترابی گرامی و نکته سنج
داستان آنجا جالب میشود که وقتی زنی در عشق ورزی گوی سبقت از مرد میرباید تازه اینکارش پای" مردی" نام میگیرد !!
دکتر ترابی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۴ - بیان آنک مجموع عالم صورت عقل کل است چون با عقل کل بهکژروی جفا کردی صورت عالم ترا غم فزاید اغلب احوال چنانک دل با پدر بد کردی صورت پدر غم فزاید ترا و نتوانی رویش را دیدن اگر چه پیش از آن نور دیده بوده باشد و راحت جان:
به عنوان هموند پیشین این باشگاه جهان شمول ضمن اعلام موافقت کامل با دیدگاه سرکار بانو روفیا
اعتراف میکنم ، حتا بله را با اجازه ایشان و در حالی که بند بند تنم میلرزید بر زبانی که از وحشت بند آمده بود ، جاری کردم.
از شوخی گذشته روفیای گرامی، پایمردی زنان در کارزار عشق هزاران بار بیش از مردان است
نمونه منیژه بهترین گواه این مدعاست.
( نطقم که باز شد !! یاد دآشتهایی در باره عشق به روایت فروسی تقدیم خواهم کرد)
دکتر ترابی در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
بابک گرامی،
من نیز پیوند این غزل را با سامانه خورشیدی در نیافتم، تنها یاد آوری نام فارسی مشتری بود و آنچه از رنگ و ستاره در یادخانه داشتم.
سخن از ستاره به میان آمد ، هرگز از خواندن و باز خواندن غزل سیمین به مطلع :
ستاره دیده فروبست و آرمید ، بیا
شراب نور به رگهای شب دوید، بیا
.........و
نیامدی ، که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید، بیا
سیر نشده ام. که هر بار تشنه تر.
محمد در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:
خدابیامرزه حقدربابارو,هرباراین شعررومیشنوم اشک چشمانم ناخوداگاه سرازیر میشه
بیسواد در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
حافظ با ارزشترین را بخشیده برای اینکه اکثرا حاضریم جون بدیم ولی مال ندیم.
میلاد در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:
%99 موافقم که خوشتر که بر دوش
بشیری در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد خواب در چشمان من دوش
حلالش باد اگر خونم بریزد
که سر در پای او خوشتر که بر دوش
شیطون بوده ها
سارا در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲ - عرضه کردن مصطفی علیهالسلام شهادت را بر مهمان خویش: