گنجور

حاشیه‌ها

محمود اسلامی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

بنظر اینجانب دربیت چهارم مصرع دوم بمنظور صریحتر وسلیستر شدنبهتر است این مصرع جانشین شود
ابروت همی گوید که لا چشمت همی گوید نعم

سیاوش در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » گیسوی شب:

باسلام وممنون از وبلاگ خوبتون رهی یکی از بهترین شاعرهای معاصر ما بود این شعر زیبا رو رهی موقعی سروده که مریم عشق رهی اونو رها میکنه

سعید در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

تنها چیزی که میتونم بگم اینکه درود بفرستم به روان پاکم حکیم توس فردوسی و اینکه گله کنم از ایرانیان برای اینکه با اینکه در سراسر تاریخ بشریت انسان فرزانه ای چون فردوسی مشابه و همانندی نداردولی آرامگاه آن آنطور که شایسته این بزرگ مرد است ایرانیان را به خود نمیخواند و شایسته است هر کس که به خراسان و مشهد سفر میکند به زیارت آرامگاه فردوسی نیز برود.
البته همه ما میدانیم که بیشتر به اندیشه فردوسی محتاجیم تا زیارت آرامگاه او. ولی همین کار نیز نشانه ی ارادت هزارساله ی ایرانیان به پدر فرزانه ی خودشان است.
به امید آنکه روزی افکار و اندیشه فردوسی حکیم با زندگی و روح و جان ما آمیخته شود

حسین مطهری در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

با سلام
عاشقان موسیقی ایرانی حتما این شعر را با صدای سالار عقیلی در آلبوم یارمست بشنوند. اجرا در دستگاه همایون (یکی از همان هفت دستگاه موسیقی) که علاوه بر تار و تنبک و کمانچه از سنتور و عود و دمام و بندیر و دف و قیچک آلتو و تبلا نیز در آن استفاده شده است.
فکر نکنم بتونید بعد از گوش کردن هشیار بمونید. حتما مست خواهید شد.
شعر و شاعر، ساز و مطرب، گنج و گنجور، هرچه هست و نیست مست!

امیرعلی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » ساغر هستی:

سلام وعرض ادب
دربیت سوم مصرع دوم درمیان آتش سوزان که جای خواب نیست!صحیح مینماید

شهریار۷۰ در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

با سلام
گویا «عدم رعایت الزامی تمامی نکات دستوری» در نوشته‌های شما و شیوه‌ی پاسخ‌گویی شما نیز رخنه کرده است؛ جناب ایران نژاد، شما سخنانی را خلاف آن چیز که من گفته‌ام بر من نسبت دادید، من نیز از شما خواستار پاسخ‌گویی به آن‌ها شدم، ولی متأسفانه دریغ از گوشه چشمی.
به کرات من خوانش خود را تکرار کرده‌ام، ولی گویا شما قصد بازخوانی متن‌های پیشین را ندارید؛ با نهایت تأسف من به جز زبان مادری و اندکی زبان انگلیسی، روی زبان دیگری تسلط ندارم تا با آن زبان برای شما بیت را بخوانم.
به هر روی یک بار دیگر بیت را به احترام درخواست شما می‌خوانم به این امید که شما نیز پاسخی بر سخنان من داشته باشید:
مصرع دوم:
«تیغ سَزا است هر که را، دردْ سخنْ نمی‌کند.»
با جابه‌جایی ارکان جمله خواهیم داشت:
«هر که را (که) سخن (را) دردْ نمی‌کند، تیغ سزا است.»
پیش‌تر نیز ذکر کردم، دوستان برای اطلاعات دقیق‌تر می‌توانند به لغت‌نامه‌ی دهخدا و لینک زیر مراجعه کنند.
پیوند به وبگاه بیرونی
فعل مرکب «دردْ کردن» به صورت کلمه‌ای جداگانه در لغت‌نامه‌های متعددی از جمله دهخدا فهرست شده است و خوانش به این صورت آن چیزی است که زبان و ادب فارسی حکم می‌کند و نه سلیقه و خواست دل شخصی خاص.

مرتضی ( باران) در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم:

دُرّ
دُ ر رِ یَتیم .
[ دُرْ رِ ی َ ] کنایه از مروارید بزرگ است که یک دانه تنها در صدف باشد.
مروارید بزرگ و آبدار که در صدف همین یک دانه تنها پیدا شده باشد

بابک هاشمی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶ - نگین گم شده:

در مصرع دوم بیت اول این غزل زیبا کلمه {به} بجای {نه} صحیح تر می باشد :
آخر به باغبانم شرط است من نباشم



ک

محمدجواد نوری در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:

این غزل رو دکتر سروش با نوایی مسحور کننده قرائت کردن. واقعاً به ایرانی بودن خودم افتخار می‌کنم و خدا رو سپاسگزارم.

ایران نژاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

جناب شهریار
این کمترین مشکلی با " درد کردن" ندارد از قضا سرم برای این بحث ها درد میکند !!
درخواست من تنها معنی کردن این مصرع است با خوانش جنابعالی، والسلام نامه تمام.

نا آشنا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:

دلخوشی به هپروت نیز جز ِ دلخوشی های زندگی است
هرچه به این حاشیه ها نگاه میکنم و میخوانم به حیرتم میافزایم
دنیایی برای خودتان ساخته اید خیالی ، هپروتی ، میبافید هرچه را به هر چه میخواهید
خوش باشید با اینهمه خیالات
من نیز با خیام خوشم ، چون هرچه میگوید لمس میکنم ، در خیال پرواز نمیکند. گفتار شما در هیچ آزمایشگاهی قابل آزمایش نیست ، خواهش دل است که به رویا و امید تبدیل شده . اگر همه را هم محو کنید هیچ اتفاقی نمیافتد
نمیخواهم بگویم دست بردارید ، چون هرکسی را چیزی دلخوش میکند
شما را نیز هپروت و رویا
لفاظی و پشت هم اندازی را حدی نیست ، چه شبستری بگوید ، چه حاشیه نویسان بر شعرش
ناشناس

merce در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:

جناب کیخا
درود
گمان می کنم دژ و دُش به معنی ضد باشد
در لغت دشمن ” من “ به معنای اندیشه و ”دش “ یعنی ضد که می شود مخالف اندیشه
هومن هم یعنی نیک اندیش که از وهومن آمده
ولی مثل اینکه به روزگاران معانی تغییر کرده اند
اگر خوار را به معنای آسان بگیریم پس دشخوار یا دشوار همان ضد آسان است که چنانچه شما فرمودید به معنای سخت است
نوشتم تا باز هم از سخن جنابعالی بیشتر استفاده کنیم
با احترام
مرسده

شهریار۷۰ در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

جناب ایران نژاد
شما پرسیده بودید «سخن کردن» از کجا آمده، در حالی که چنین فعلی و ترکیبی را من در هیچ کجا به کار نبرده‌ام. من نیز از شما پرسیدم که چگونه این سوال را از من کرده‌اید. لطف کنید پاسخی بر این مسئله داشته باشید.
در پست‌های قبلی به تفصیل نظر من آورده شده است. دیگر نیازی به ادامه نیست. شما لطف کنید یک بار دیگر آن‌ها را بخوانید یا دست کم لینک لغت‌نامه‌ی دهخدا و نظر ایشان در مورد فعل مرکب «درد کردن» را نگاه کنید.

مجتبی خراسانی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه:

بسمه تعالی
وز ایشان سید ما گشت سالار / هم او اول ، هم او آخر در این کار
خداوند ، رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» را هم از نظر خلقت نوری و جهات معنوی بر همۀ پیامبران گذشته «علیهم السلام» مقدم داشت ، و هم پس از خلقت مادی او را بر همۀ پیامبران گذشته از نظر کمالات معنوی و ظاهری ، و احکام ظاهری و معنوی شرافت و برتری داد . بنابراین ، رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» به حساب جامعیتش ، کار تمامی انبیای پیش از خود را نسبت به راهنمایی امتش می کند ؛ نجم الدین نیز در این بیت ، به نکته ای که بدان اشاره شد ، توجه داشته است که بلافاصله بعد از بیت گذشته ، می گوید : وز ایشان سید ما گشت سالار...و سپس می گوید :
احد در میم احمد گشت ظاهر / در این دَور ، اول آمد عینِ آخر
انبیای گذشته «علیهم السلام» توجه به منزلت احدیت داشته اند ولی دارای آن نبوده اند ، و این رسول الله خاتم انبیا بود که خداوند کمال والای احدیت را به او عطا نموده و فرموده : وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً= (و پاسی از شب را به قرائت قرآن و اقامه نماز بیدار باش . این وظیفه ای افزون برای تو است ، امید است که پروردگارت تو را به جایگاهی پسندیده ، و در خور ستایش ، برانگیزد.) «سورۀ اسراء ، آیه79» نجم الدین هم در این بیت می خواهد بگوید : مقام احدیت ، مخصوص رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» می باشد و «احد» در میم «احمد» که مظهریت آن حضرت است ، ظاهر گشته و آن چه در دوران ظهور وی در مرحلۀ جسمانیت آشکار شده ، همان است که در خلقت نوری اش پیش از خلق همۀ انبیا ظهور یافته بود .

ایران نژاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

جناب شهریار در مصرع مورد نظر سرکار این درد سخن است که مفعول است و کردن فعل
مشکل شما این است درد چیزی داشتن را بر نمی تابید با این حال من استدعا دارم این مصرع را با خوانش خودتان برای من بی سواد معنی بفرمایید.
سپاسگزارم

شهاب در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:

هوالحقایچیرم گوزلری یولاردا قالان سالیغینا
درد الیندن ائورگی اوتدا یانان سالیغینا
چوخ یارالار یه میشم دونیادا دوست آشنادان
ایچیرم دوست آدینا دوشمن اولان سالیغینا
یوخدو دوزلوک بو یالان دنیادا یولداشلیخدا
ایچیرم دوزلوق اولان یئرده یالان سالیغینا
دوز اولان دوسلوغا هئچ دونیادا قیمت یوخدور
ایچیرم یولداشا خاطیر یورولان سالیغینا....

merce در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

روفیای عزیز
سرکار در دریای معنا و عرفان شناوری تا صدفی بیابی وگوهری الوان به دست آری خوشا به حال شما
این مرسده جز آنچه که می بیند درک نمی کند
میفرماید از قید کار دنیا رها شو تا به حق برسی
کار دنیا را به خر تشبیه کرده که مُکاری ” چاروادار“ را از دیدن روی نگار باز داشته
خلاصه آنکه دنیا داران را به” چارواداران“ مانند دانسته که تا دلبسته ی دنیا هستند از یاد او غافلند
آن شنیدستی که دراقصای غور
بارسالاری بیافتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
با درود
ضمناً: گمان می کنم زمان و مکان ازهم جدا هستند
این زمان و حرکت است که توأم اند و انسان از هم جدا دانسته
خوش باشید
مرسده

کمال در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:

باسلام،سالنامه ایی دارم که به سالنامه حافظ چاپ شده است،دراین سالنامه، بصورتی میتوان فال خودرادید، بدین معناکه جدولی بااعداد
خاصی آورده شده که صاحب فال بایک نیت وفاتحه جهت حافظ وباچشم بسته انگشت دست خودرادرحیطه جدول نامبرده گذاشته
وآنگاه بابازکردن چشم خودعددی راکه انگشت دستش روی آن قرار
گرفته راخواهددید،وسپس رد،فال خودرابااین عدددنبال خواهدنمود، که البته درکناراینفال چهاربیتی ازغزل مربوط به شماره تعداد غزلیات حافظ درآن گنجاندیده شده است،که بسی درخوربرسی وتحلیل میباشد
بطورمثال فال،مربوط به غزل شماره 79
ای صاحب فال،شماظاهری شادوبشاشی
دارید،امادرمحل کاروزندگی شماگروهی
نمی توانندبااین روحیه خودراسازگارکنند
بنابراین شماراآزارمیدهند،لطفابه سرزنش
دیگران اهمیت ندهیدوراه درست خودراادامه
دهیدوشادی های درون خودرانشان دهیدواز
سرزنش هیچ مقامی نهراسید.
بدرود.

نظامی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را:

پسرم دقیقاً کجایش را اشکال داری من که خیلی ساده و روان شعر سرودم خب یه کم دقت کن فرزندم

روفیا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

این سوم هست آدمی‌زاد و بشر
نیم او ز افرشته و نیمیش خر
نیم خر خود مایل سفلی بود
نیم دیگر مایل عقلی بود
در این قسمت مولانا به روشنی توصیفی از خر وجود انسان می گوید .
حقیر این روزها عمیقا در جدایی ماده و معنا تردید دارم و گمان میکنم انسانها این تقسیمات را از باب آموزش ایجاد و تعریف کرده اند وگرنه احتمال دارد واقعا ماده و معنا دو مقوله جدا از هم نباشند .
همانطور که زمان و مکان را تقسیم کرده اند ولی واقعا شکافی بین ثانیه ها یا کهکشانها نیست .

۱
۴۲۵۴
۴۲۵۵
۴۲۵۶
۴۲۵۷
۴۲۵۸
۵۴۷۳