گنجور

حاشیه‌ها

رضوان در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۱:

از همایون شجریان عزیز متشکرم که با صدای ملکوتی اش زیبایی این غزل رو دو چندان کرد...

اردکانی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

سلام
به نظرم وزنش
مفعول مفاعیل مفاعیلن فع
باشد

محیا در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

آیا گوینده ی "گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا" همانی است که می گوید:"ای برادر تو همان اندیشه ای؟"
ظاهرا منظورش از گردن بزن اندیشه را، اندیشه در حیطه ی واجب الوجود است و منظورش از ای برادر تو... اندیشه در محدوده ی ممکن الوجود.

مهدی کاظمی در ‫۱۰ سال قبل، شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۹ - اعتراض مریدان در خلوت وزیر:

ما که باشیم، ای تو ما را جان جان
تا که ما باشیم با تو در میان؟
ما، عدم‌هاییم و هستی‌های ما
تو ، وجود مطلق فانی نما
با وجود تو ما چگونه می‌توانیم ادعای بودن داشته باشیم؟ به قول سعدی علیه الرحمه:
همه هر چه هستند از آن کمترند
که با هستی‌اش نام هستی برند
(سعدی ، بوستان، باب عشق و مستی )
ما و هستی‌های ما یعنی، همین جلوه‌های مقید و مشروط درواقع، همگی عدم هستیم و آن وجود مطلق و بی‌هیچ شرط و قید تویی اگرچه " فانی نما " هستی و قابل رویت با چشم ظاهربین نیستی. در حقیقت، عارفان به خصوص آنان که قائل به مسئله وحدت وجود هستند، با دید واقع بین خود از کثرت‌های عالم مادی و ظاهری عبور کرده‌اند و در پس همه آنها وحدتی را دیده‌اند که همه عالم ظاهر تحت پوشش آن است. با این تحلیل باید بگوییم که مولانا به چند نکته اساسی اشاره می‌کند: 1) خداون هستی مطلق است و "هستی" منحصر در اوست. 2) همه موجودات ، غیر از خدا، معدوم و " نیست " اند. 3) وجود همه موجودات و هستی تمام آنها درواقع، همان هستی خداست، " همه اوست". ‌4)عالَم غیر خدا دارای هستی نیست بلکه هستی نما و یا به عبارت دیگر " تجلی " خداست.
البته مسلما منظور مولانا و دیگر عارفان این نیست که عالم و آدم وجود خارجی ندارند بلکه می‌خواهند بگویند که اصل وجود خداوند است و چیزی خارج از او موجود نمی‌باشد. به قول ابن عربی: " عالم در جنب خدا وجودی متوهم است و موجود نیست . وجود و موجودی غیر از عین حق نیست.
( الفتوحات، ج4 ، ص 40 )

پرویز در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:

من هر موقع این شعر را میخوانم بغض میکنم با اینکه من مادر بزرگم را ندیده ام ولی شعر آنقدر گیرا و رساست که خواننده را به تعمق وا داشته و عواطف و احساساتش ا تحت الشعاع قرار میدهد' به هر حال از شما سپاسگزارم

سپهر در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۱:

این چهار بیت که آقای ندایی حور گفتند در پیوند با وصیت اردشیر ساسانی به پسرش شاپور است و باید در آن بخش بیاید. چنانچه مرحوم ابراهیم پورداوود هم در دیباچه گاثا ها این دو بیت را چنین می داند. با سپاس

مسعود هوشمندی در ‫۱۰ سال قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

عزیزان مقبلی و شمس الحق هردو بزرگوارید اما سلام و درود بر همه جویندگان راه حق و درود بر حضرت مولانا که مجلس عشاقش در این دوره و زمان گرمتر از همیشه است عزیزان اگر زمان تولد خدا را ملاک میدانید و حجم زمین را مانع از دیدار خدا سخت در اشتباه هستید البته مدعی طرف خطاب است لیکن خلاصه گویم که زمان و مکان در شناخت هیچ تاثیری ندارد و علم احاطه ای بر زمان دارد که ما دنیایی از آنرا در طی العرض میبینیم فلذا انسان باطل سعی و تلاش بقول همان سعدی رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند کسی که دوران و طریق عشق را نپیموده بر کرسی دانشگاه بیگانه که هیچ بر کرسی هر شیخ عارفی تکیه بزند از دریای عشق جرعه ای دستگیرش نشود چگونه میخواهد درس عشق به بیگانه دهد آنهم بیگانگان اسیر شهوت جنسی متاسفم از بابت بیانات شمس الحق که هیچ رنگ و بویی از خاک خرقه پوشان ندارد بدرود

بی سواد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

جناب سجاد،
می شود معنای این بیت را برای بی سوادانی چون من، خود یا از زبان مرشدتان روشن فرمایید؟؟
بوی خون مولیان را عرض میکنم.

محمد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳:

باسلام و احترام
مطابق شاهنامه ی بمبئی و امیر بهادر:
بدو گفت سودابه گر گفت من
پذیرد شود رای او جفت من
و این بنظر من صحیح تر است چراکه سودابه میگوید اگر او نظر مرا بپذیرد و رأی او با نظر من یکی گردد
سودابه در پی جلب نظر سیاوش است نه کیکاووس
در کل من شاهنامه چاپ بمبئی که استاد بهار بران حاشیه ها نوشته اند و همچنین امیر بهادر را بیشتر از بقیه دوست دارم و بنظرم صحیح تر است

امید در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

عالی و هزاران بار عالی

فاطمه در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۹ - قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلی‌الله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامه‌های تو چون تر نیست:

و آنکه گوش استش می کند:این مصرع درسته
اونی که شما نوشتید غلطه

ابوالفضل در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در ستایش میرمیران:

در بیت « عزالان را به دورت دست بازی
همه با سبلت شیر ژیان باد » به نظر می رسد غزالان صحیح باشد .

طاهری در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:

بنظر حقیر در مصرع اول بیت پنجم « که » اضافه باشد !
صحیح : بدان ایزد تعالا خالق اوست

طاهری در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب:

بت پرستی؛ گر گرفتار خودی نه حق پرست /
در طریقت ؛ بی خودی اصل عبادات آمدست /
آینهٔ غیـــــــب نمــــــــا را ببیـــــن /
ترک خودی کن خدا را ببین /

رضا در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲ - مناجات:

در مصرع اول از بیت:
"منزلی بخش ای دل آواره را
باز ده با ماه این مهپاره را"
"ای" اشتباه بوده و "این" درست می باشد. یعنی:
منزلی بخش این دل آواره را
باز ده با ماه این مهپاره را

سجاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

حافظ شیراز به روایت احمد شاملو:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی خون مولیان آید همی ...
لطف بزرگی در حق حافظ بکنین و نسخه ی غنی و قزوینی و خانلری رو به آتش بندازید و هر سه عزیز رو ببخشید بابت دست زدن به تصحیح (تسقیم؟!) کتاب حافظ.

سجاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

دوست عزیز آقای منصوری پور سعی کنید ابتدا تکلیف ذهن و اعتقاد خودتونو از پایه روشن کنید، هر بند از نوشته اتون رنگ و بوی یک آبشخور فکری مختلف رو داشت: از ایمان ابراهیمی تا ایمان اگزیستانسیالیستی کیرکگارد، از فایده گرایی تا نهیلیسم، از آتئیسم تا لاادری گری ... و قس علی هذا.
احتمالا منابع مطالعه اتون رو نسبت به شهرت نام کتاب یا نویسنده برمی گزینید.
در هر حال ای کاش نتایج درخشان تفکرات عمیق و استنتاجات مبرزتون رو - که اساسا از محاسن ابراهیم خلیل الله تا شارب نیچه و ما بینهم را در بر می گیره - نه در پای غزل حافظ شیراز که در یک وبلاگ منتشر کنید تا خوانندگان را منور و مستفیض کنید و البته قدردان خودتون.

سجاد در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:

حافظ شیراز می سراید که:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی خون مولیان آید همی ...

سهیل قاسمی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

1-
ای بلبل، اگر فکر می کنی با من یار هستی، ناله کن که من و تو دو عاشق زار هستیم و کار ما زاری کردن است.
2-
در آن جایی که از خم ِ زلف ِ دوست عطر ِ خوشی به مشام برسد، دیگر نافه های تاتاری (عطر) جایی برای حرف ندارند.
3-
جامه ی زرق جامه ی فاخری است که صاحب نامان و شهیران می پوشند. می گوید باده را بیاور که با آن رنگ جامه ی زَرق مان را بپوشانیم. چون نامور بودن نشان از هشیاری است و ما مست ِ جام ِ غرور هستیم. بیا این نشان ِ هشیاری را بزداییم و ردای فاخرمان را با باده رنگین (بی رنگ!) کنیم.
4- خیال خام پختن (فکر و خیال بیهوده)
می گوید که فکر و خیال کردن به زلف ِ تو کار ِ هر تازه کاری نیست. چون که عیاران اند که می توانند غل و زنجیر شدن را تاب بیاورند و هر خامی از پس ِ این کار بر نمی آید. سلسله علاوه بر زنجیر (غل و زنجیر) به معنی ی مو و زلف ِ یار هم هست (سلسله ی موی دوست...) از اول: در بند خیال زلف یار بودن کار خامان نیست. از جان گذشته می باید بود.
5-
یک نکته ی نغز و لطیف پنهان وجود دارد که عشق از آن بر می خیزد. که این «لطیفه»، نه لب لعل است و نه خط زنگاری (موی نازکی که بر کنار صورت معشوق می رسته و بسیار الهام بخش بوده آن زمان)
6-
زیبایی شخص نه به چشم است و نه به مو و نه به صورت و نه خال. دلدار شدن و دل ربا شدن هزار نکته می طلبد.
7- بیت مشخصی است
8- بیت مشخصی است
9- سحر کرشمه ی چشم ات را در خواب می دیدم ای خوشا مرتبه های آن خوابی که از بیداری بهتر است
10-
این قدر با ناله دل او را آزار نده و به این حرف ها پایان بده حافظ
که اگر می خواهی همیشه رستگار باشی باید کم به مردم آزار برسانی (ارسال مثل!)

۱
۴۲۴۲
۴۲۴۳
۴۲۴۴
۴۲۴۵
۴۲۴۶
۵۶۲۲