سالی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:
گمان میکنم برای جلوگیری از سو برداشت مصرع اولو سانسور کردن.
در ضمن اونجایی که نوشته بتر صحیح است. چون مولوی اگاه به زبان ترکی بوده و بارها دیده شده که از لغات ترکی در اشعارش استفاده کرده در اینجا هم بتر یک کلمه ترکی هست و در واقع همان معنی یکی از یکی بدتر رو میده .
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۹:
آرزو
میل ِ گردان دارم و امکان ِ وصلش طالبم
از کباب ِ دوری و از دست ِ نسلش طالبم
دل کباب ِ دوری و در بحر و این مِیلم حباب
خار و خس هستم گـُلی از جنس ِ اصلش طالبم
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۸:
امان خواهی
در امان ِ توام و یک دل ِ رامی ، گویان
عاشق شدم و دل شده جامی ، گویان
ما را ز کرَم به لطف ِ خود ایمن دار
از چشم ِ بد ِ حسود و عامی گویان
مهدی رسولی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:
باسلام ودرود
باتعمقی اندک درمصرع(سروچشمی چنین دلکش) مطلبیکه بذهن حقیرخطورکرد اینست که کلمه سرو برای قد بکارمیرود چون بلندی سرورا با بلندی وخوش قامتی معشوق قیاس مینماید.
لیکن برای چشم صفت مناسب سیه است تا سرو یعنی بهتراست بگوییم سیه چشم تابگوییم سروچشم.
به اعتقادبنده نسخه صحیح این بند شعر میتواند (سروقدی چنین دلکش)یا(سیه چشمی چنین دلکش)باشد ولی چون دراستفاده از (سیه چشمی چنین دلکش) کلمه شعر دوبار دریک مصرع بصورت نازیبا تکرار میشود پس صحیحترآن(سروقدی چنین دلکش)مینماید. بنده بکارگیری کلمات فوق را بصورت درج شده دراین نسخه از جناب حافظ بعید میدانم.
شادوپیروز باشید درپناه حق
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷:
اعوذ و بالله
از بُخل ِ بخیل و حسد ِ حاسد ِ دانا
الله ، پناهم دِه از آن فاسد ِ مانا
پنهان نکنم نیست مرا طاقت ِ هجران
خوان در بر ِ خوان ِ خود و با قاصد ِ خوانا
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۶:
تاریکی ِ محشر
ای ریاکاران و دل آلوده ها
با جفا دل را ز هِل پالوده ها
تیره و تار است و محشر منتظر
نامه و اعمال ِ دل آلوده ها
محمد حسین در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو:
هر چند غم عشق ویرانگر است و بسیار آزار دهنده ولی وجود و فطرت انسان این غم را دوست دارد و در این شعر مرحوم رهی معیری از وجود این غم عشق در وجود خود اظهار رضایت میکند و حتی از آن تعبیر به گنجی میکند که بدون جستجو یافته است، به این دلیل بدون جستجو ؛ چون شعله ور شدن عشق در وجود انسان امری اختیاری نیست و هر نفس لطیفی در برابر جمال بی اختیار می شود! کلاً همین که انسان چیزی و آرزویی در وجود خود برای انس گرفتن و شوق نزدیک شدن و تلخی دور شدن داشته باشد کلاً زندگی را وارونه می کند، این ها همه ناشی از فطرت خدا طلبی ما است که بعضی از مواقع آن که ما را واله می کند عشق به مخلوقات اوست و لی این مجازی است به قول یکی از عرفا به جای اینکه مبهوت نوری که از روزنه ی پنجره آمده شده ای بزن بیرون و آفتاب را تماشا کن!!!
امید در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:
دهنی که آلوده و گرفتار آنهمه پستی باشد نمی تواند ایهمه بلندی بیافریند. حال که آفریده پس دامن ذهن را نیالوده. یکی را بر هزار تاویل بردن آسانتر است و به عقل نزدیک تر تا هزار را بر یکی. پس سنگ در چاه میافکن و هزار عاقل را درگیر مکن داداش جون و برو برای اعمالت دست آویز دیگری پیدا کن.
جهاندارقاسمی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز:
ایکاش در کتابهای درسی از اینگونه شعر های آموزنده منوشتند وشعر های بی معنی راحذف می کردند
راست جو در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:
مشخصات کتاب: شاهد بازی در ادبیات فارسی، دکتر سیروس شمیسا، انتشارات فردوس، 1381
دکتر سیروس شمیسا در این کتاب سعی دارد تا از جریان های تاریخی- اجتماعی ایران را که در ادبیات ایران از تاثیر گذاری فوق العاده ای برخوردار بوده به تصویر بکشد.
به هر حال شمیسا بر مبنای متون نظم و نثر و تاریخی گذشته ادعا می کند که (شاهد بازی) یا عشق مرد به مرد که در طول تاریخ با اسم ها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است: نظر بازی، جمال پرستی، بچه بازی. به شخص مفعول امرد، بی ریش، نو خط، مخنث، ساده رخ و ... به شخص فاعل جمال پرست، صورت پرست، بچه باز و ... در نزد قدما قبحی که امروز دارد را نداشته است و شاید هم اصلا قبحی نداشته است و ایرج میرزا را شاهد مثال می آورد که تا یک قرن پیش کسی مثل او که از افراد متشخص جامعه بوده در بیان شاهد بازی های خود ظاهرا از هیچ احساس شرمندگی برخوردار نبوده است. در ادامه شمیسا اذعان می کند که ادبیات غنایی فارسی به یک اعتبار ادبیات همجنس گرایی است. او می گوید که در این که معشوق شعر سبک خراسانی و مکتب وقوع در دوره تیموری، مرد است شکی نیست. اما ممکن است که خواننده غیر حرفه ای در مورد ادبیات سبک عراقی مثلا غزلیات امثال سعدی و حافظ دچار شک و تردید شود. اما حدود نصف اشعار این بزرگان هم صراحت دارد که در باب معشوق مذکر است. زیرا آشکارا از واژه های پسر و امرد و خط عذار و سبزه ریش و این گونه مسائل سخن رفته است. باید دانست که مسائلی چون رقص و زلف و خال و خطّ و قد و دامن و تیر نگاه و ساقی گری و امثال این ها که امروزه به نظر می رسد در مورد زنان است در قدیم مربوط به مردان می شده است. ادبیات سبک هندی هم اساسا ابیات عاشقانه نیست و عمدتا جنبه ادب تعلیمی دارد، اما بر طبق سنّت در آن هم معشوق مذکر است. در دروه بازگشت یعنی ادبیات دوره قاجار به تبع ادبیات دوره های سلجوقی و غزنوی و نیز واقعیت های موجود جامعه معشوق مرد بوده است. لذا می توان گفت که فقط در ابیات دوران معاصر است که در آن به طور گسترده یی با معشوق مونّث مواجه ایم.شاهد بازی در متون تاریخی هم انعکاس وسیعی داشته است مثل عشق سلطان محمود به ایاز یا عشق امیر یوسف برادر سلطان محمود به غلام ترکش طغرل کافر نعمت که در تاریخ بیهقی منعکس شده است. در دوران قاجار هم عشق ناصر الدین شاه به غلامعلی خان معروف به ملیجک . در دوره صفویه در برخی از شهرهای امرد خانه هایی دایر بوده است که به صورت رسمی با مجوز کار می کرد ه اند و حکومت از آنان مالیات اخذ می کرده است.
دکتر شمیسا رواج همجنس گرایی در ایران را به دوران بعد از اسلام نسبت میدهد در حالیکه شهرنوش پارسی پور از سابقه چندهزار ساله آن خبر میدهد. ویل دورانت نیز که به همجنس گرا بودن ایرانیان در زمان باستان اشاره مستقیم کرده است.
شعری مرتبط از حافظ:
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی// خجسته است چنین شب که دوستان بینی
سعدی:
نام سعدی همه جا رفت به شاهدبازی // وین نه عیب است که در ملت ما تحسین است
در این متن از منابع زیر استفاده شده است:
شاهد، معشوق مرد در ادبیات فارسی
شاهد بازی در ادبیات فارسی (منبع اصلی)
نگاهی به کار تحقیقی «شاهد بازی در ادبیات فارسی» / شهرنوش پارسی پور
دانلود رایگان: دانلود کتاب شاهد بازی در ادبیات فارسی
پیوند به وبگاه بیرونی
ویل دورانت، تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن
و...
خادمیان در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۶:
بنظر من " دریافتم آخر ز قضایی به شبش" صحیح است.
مهران سلیمانی روزبهانی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۹ - بینی جهان را خود را نبینی:
آقا یا خانم روفیا عزیز از توجه شما در ارتباط با ید بیضا حضرت موسی سپاسگذارم باقی مطالب یک مفهوم را میرساند با تشکر
محسن بهاری در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۸ - بیان حسد وزیر:
البته گوزینه صحیح است و آن حلوا یا شیرینی است که از مغز گردو در آن استفاده می شود . بعضی گفته که از مغز بادام هم استفاده شده است . به عربی جوزینه شده است . گوز یا جوز همان معنی گردو می دهد . شاید لوزینه که آقای ملیحی فرمده اند هم یک نوع شیرینی دیگری است یا اینکه نام دیگر گوزینه ، لوزینه است . با تشکر
ماهور در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸:
و عزیمت در امضای ان مصمم باری نیک برحذر باید بود که بزرگ خطری است
علیرضا نیکزاد در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی:
برادر عزیز شریف الله نصیر از افغانستان:اولاامکان اشتباه از گذشته می تواند وجود داشته باشد چون در گذشته بصورت سینه به سینه اشعار نقل می شده وامکان دارد گوینده این اشتباه را کرده باشد - دوم - کلمه لطف وکلمه فیض هر دو عربی هستند لطف بر وزن فعل وفیض بر وزن فعل معمولا لطف برای کاری بکار میرود که انجام دهنده آن کاری را برای کسی انجام می دهد ولی امکان دارد در مرتبه بعدی انجام ندهد اما فیض برای کاری است که همیشه انجام می شود ومعمولا از طرف خدا است پس باید کلمه فیض درست باشد در ضمن طنین که نوشته کلمه فیض مشهور است درست است چون من هم این را قبلا در سالهای 1355 در دبستان دیده بودم .. باسپاس از سایت
ماهور در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴:
دو بیت عربی نوشته نشده است
امیر در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴:
دروردها بر اهل دلان
غم و قصه ی فرقت بکشد چنان که دانم
یا
غم و غصه ی فرقت بکشد چنان که دانم ؟
منظور قِصه یا غُصه ؟
پویا در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:
"بکاهد جان چون نبود جان فزایی " خیلی سنگین و دور از وزن شعر است .
یا " بکاهد جان چو نبود جان فزایی" بوده یا " بکاهد جان چون که نبود جان فزایی "
اقای محمد علی فروغی خیلی اشتباهات داشته اند متاسفانه
علی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
واقعا فوق العادست
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰: