گنجور

حاشیه‌ها

مهبد طاهری در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۲:

همونطور که آقای راوند گفتن مصراع دوم بیت اول نادرست است
هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

۷ در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
"رضوان" همان رزوان یا رزبان بوده که از فارسی به عربی رفته و دگرگون شده است

کیان در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:

واقعا که شنیدن این غزل با صدای استاد شجریان و تار فرهنگ شریف در آلبوم " پیوند مهر " دیوانه کننده س...

علیرضا صباغ در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » سعدی:

در دورانی که ملک الشعرای بهار می زیسته،سعدی از جهت بزرگی رغیب نداشته،چه در فن و چه در سخن،چه در نظم و چه در نثر
اما بسیار بحث جالبی در این جا نهفته است که با ضعیف شدن ادبیات عوام و شاید هم خواص !! در کشورما جایگاه حافظ و سعدی با یکدیگر عوض می شود!!

علیرضا صباغ در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

نکته جالب در کلام سعدی وجود دو عشق در سعدیست
مثلا در همین دیباچه ی زیبا میفرماید:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
اما میدانیم سعدی در باب عشق فقط این نظری که مربوط به دوران گذشتگان میشود را ندارد و در مورد عشق بسیار زمینی تر هم زبان میگوید.مخصوصا در گلستان که نام باب را عشق و جوانی میخوانیم
وبی دلیل نیست که ملک الشعرا میفرماید:
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر هر سر بازاری هست

علیرضا در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

به شیوا خنیا گر:
اگر مولانا را بشناسید،این تفکر که همه زندگیتان مولانا شود که در خلاف اصول این مرد هست را باید بفهمید
خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
هر چند زبان مولانا و نبوغش فوق العاده است ،اما شیوه فکرش و وحدت وجودش بی فایده و مطرود شده است

کاوه در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۴ - لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق:

ممکنه معنی فارسی این ابیات رو بنویسید؟
اقتلونی اقتلونی یا ثقات
ان فی قتلی حیاتا فی حیات
یا منیر الخد یا روح البقا
اجتذب روحی وجد لی باللقا
لی حبیب حبه یشوی الحشا
لو یشا یمشی علی عینی مشی

متحیر در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:

خدمت دوستی‌ که حدیث از امام ششم شیعیان آورده بگم که از بین انبیا من می‌‌تونم سر ضرب از آدم و نوح و سلیمان و ابراهیم و یوسف و موسی‌ و یونس و یعقوب و ایوب نام ببرم که کشته نشدن (حالا پیامبر اسلام به کنار که تلاش شده درگذشت ش رو به مسمومیت غذایی نسبت بدن). با این حساب یا اینا از انبیا نیستن یا حرف امام صادق مشکل داره... کاش راحت هر حرفی رو نپذیریم

سروش در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

من دوست دارم اینجوری فکر کنم که حافظ اول این بیت رو گفته:
«عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بینی»
بعدش به واسطه‌ی مصرع اول این بیت، یاد اون بیت از سعدی میفته که میگه:
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست»
اونوقت به استقبال سعدی میره:
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی»
یا این، یا برعکسش؛ یعنی اول به استقبال بیت سعدی رفته، بعد دیده مصرع دوم بیت سعدی هم قشنگه، اونوقت اون یکی بیت رو گفته

آناهیتا در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰:

درود دوستان
وجه تمایز دو بیتی و رباعی در وزن آنهاست
دو بیتی : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
رباعی : مفعول مفاعیل مفاعیل فعل " لا حول و لا قوة الا بالله "

آرمین در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

متاسفانه افراد سود جو سعی می کنند اونطور که می خواهند معنی اشعار رو جهت بدند . از کجا معلوم منظور سعدی خدا و عرفان های جعلی شماست!! سعدی به وضوح از کلمه دوست استفاده کرده . البته منظور سعدی حس و درک حالات خاصی است که انسان فقط در ورود به برخی مسایل می تواند بفهمد مانند عشق به هدفی . بنده خودم به شخصه معتقدم منظور سعدی عشق انسانی است اما چون متاسفانه در زمان اکنون ارزش این عشق درک نمیشه به اشتباه بی ارزش پنداشته میشه و ذهن خواننده اون رو با معیار های امروزی می سنجه این اشتباه به وجود میاد . بله عزیزان در آن زمان های قدیم رسیدن عاشق به معشوقش مثل الان بی دردسر نبود

فریدون در ‫۱۰ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۲:

بگذر ز جوان مردی کان هم ز دوی خیزد

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

آقای ترابی گرامی
زنده کدامست بر هوشیار
آنکه بمیرد به سر کوی یار

بابک در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

جناب دکتر ترابی عزیز،
درود بر شما،
اگر چه که حقیر با برخی از بیانات همنام خود در این حاشیه توافق نظر دارم، ولی بسیاری از آنان نیز برایم پرسش برانگیز می باشند.با جناب خالقی و نوشته هایشان هیچ آشنایی ندارم.
از آقای دکتر شمیسا هم در همین حواشی نشان یافتم و کتابشان را به تازگی دانلود کرده و نگاهی مختصر بر آن انداختم، و همان مختصر نیز دگرباره بیشتر پرسش برانگیز بود تا پاسخگو.
جناب ناشناس هم فراموش کردند از (Asteroid belt) مابین بهرام و هرمز و (Kuiper belt) ورای نپتون نشانی دهند، که اینان نقش بسیار مهمی در این منظومه داشته و دارند.
***اما مهمتر آنکه ربط منظومه شمسی و اجزاء آن با این غزل را درنیافتم؟
-----
-در مورد رنگها و ربط آنان به روزهای هفته و سیارات که فرمودید، از قضا میان هندیان نیز چنین باورهایی از دیر باز موجود بوده و آنان در علم هیأت (Jyotish) و همچنین در طب سنتی خود (Ayur veda) بر مبنای این باورها رسم و رسومی دارند از جمله استفاده از گوهرهای مختلف مانند زمرد، یاقوت، لاجورد... در روزهای موعود و همچنین پوشیدن جامه به همان رنگها...
اما شادروان دکتر معین در "تحلیل هفت پیکر نظامی" چنین گویند:
"... نشستن بهرام روز شنبه در گنبد مشکین
روز یکشنبه در گنبد زرد
روز دوشنبه در گنبد سبز
روز سه شنبه در گنبد سرخ
روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ
روز پنج شنبه در گنبد صندلی
روز آدینه در گنبد سپید
انتساب روزهای هفته را به سیارات، نظامی گاه به تصریح و گاه به تلمیح آورده، اما از ذکر انتساب روز شنبه به زحل (کیوان) که نحس اکبر است و روز چهارشنبه به عطارد (شاید برای ضرورت شعر) صرف نظر کرده است، ولی در بارهء دیگر روزها گوید:
روز یکشنبه آن چراغ جهان
زیر زر شد چو آفتاب نهان
چونکه روز دوشنبه آمد شاه
چتر سر سبز برکشید به ماه
از دگر روز هفته آن به بود
ناف هفته مگر سه شنبه بود
روز بهرام و رنگ بهرامی
شاه با هر دو کرده هم نامی
چارشنبه که از شکوفهء مهر
گشت پیروزه گون سواد سپهر
روز پنجشنبه است روزی خوب
وز سعادت به مشتری منسوب
روز آدینه کاین مقرنس بید
خانه را کرد از آفتاب سپید
زهره بر برج پنجم اقلیمش
پنج نوبت زنان به تسلیمش
چون هر روز هفته را به سیاره ای منسوب داشته اند و هر سیاره هم چنانکه گفته شد به رنگی تعلق دارد، پس هر روز هفته به رنگ سیاره خود متعلق است، چنانکه بهرام هر روز از ایام هفته به گنبدی که به رنگ سیاره آنروز تعلق داشت می شد، و جامه ای به همان رنگ در بر می کرد..."
بابک دیگر در این حاشیه

س. ب در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۳۸۰:

این بیت تقریبا به صورت ضرب المثل رایج شده و زمانی استفاده میشود که شخصی بر اثر افراط در شرابخواری، دیگر نمی تواند شراب بنوشد، پس می‌بایست هشیار در جمع بنشیند و شاهد مستی دیگران باشد.

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

در تعریف خلاقیت گفته اند توانایی پیدا کردن نظم در پس بی نظمی های ظاهری .
ریاضیدان بنامی شروع کرد به گفتگو با کسانی که نظم های ویژه ای در جهان یافته بودند ،
کودکی نزدش آمد و گفت من از واژه september خوشم میاید .
پرسید چرا ،
کودک گفت اگر به جای همه حروف صدادار یک مربع و به جای حروف بی صدا دایره بگذاریم شکل متقارنی بدست می آید !
ریاضیدان بسیار خرسند شد و گفت این کودکی که قادر به کشف این نظم پنهان است میتواند نظم های دیگری هم پیدا کند .

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶:

مهری بانوی عزیز
نمیدانم چرا اینقدر نطقم گل کرده این روزها !!!
تک بیت زیبای لیام مرا به وجد آورد ،
و شگفت آور اینکه همه رهرو عشقند !
کیست که از دوست داشته شدن گریزان باشد ؟
پس در حقیقت همگی با همند گرچه به ظاهر بر همند .
لیک در این سیر برخی سرعتشان بیشتر است . برخی استقامت ،
پاره ای راه را گم میکنند و پاره ای دیگر از روی نقشه حرکت میکنند ،
عده ای قدرتمندترند عده ای ضعیف تر ....
ولی همه در نهایت رهرو عشقند .

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

مرسده جان هر دم ازین باغ بری میرسد ...
من نیز از زمره همان گدایانم و نه بیش :
بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بی نیازی خاک بر سر میکنند
طوطی جانتان هماره شکرخا باد ...

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:

شمیسا جان
پندار بنده این است که نه تنها در هنگام انتخاب میان خیر وشر بلکه حتی هنگام انتخاب اینکه الان یک لیوان آب بنوشم یا نه عوامل تعیین کننده ای وجود دارند که کاملا از حوزه اختیار ما خارجند .
اینکه سایز معده ام چقدر باشد ...
اینکه چقدر از خواص آب بدانم ...
اینکه چقدر دسترسی به اطلاعات داشته باشم ...
اینکه حافظه ام در نگهداری از اطلاعات چقدر قوی باشد ...
اینکه آبی که به آن دسترسی دارم چقدر پاکیزه باشد ...
اینکه قیمت آب چقدر باشد ...
اینکه از کودکی اطرافیانم پس از نوشیدن آب چه واکنشی نشان داده باشند ...
اینکه آدم لجبازی باشم یا آدم کنجکاو ...
و هزاران عامل دیگر ...
خوب این حقیقت در همه تصمیمات ریز و درشت زندگی ما حضور دارد دیگر .
البته که ما تصمیم نهایی را میگیریم .
ولی عرض بنده این است که همه تصمیمات ما بدون استثنا تحت تاثیر عوامل قدرتمند داخلی و خارجی ای هستند که از حوزه کنترل ما بکلی خارجند .

بی سواد در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲:

این داستان یه کمی بو داره مشکوک میزنه!!

۱
۴۲۰۱
۴۲۰۲
۴۲۰۳
۴۲۰۴
۴۲۰۵
۵۵۴۷