گنجور

حاشیه‌ها

مهدی شعربافی در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

من خیلی شرمنده ام که اینو میگم ولی فکر میکنم عارفانه تر و سعدیانه تر این باشه:
جور است در جدایی و شوقست درنظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

میلاد مختاری در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۹:

در کتاب چاپی قدیمی موجود مصرع پایانی اینگونه آمده است که به نظر صحیح تر می آید(حداقل با توجه به قدیمی بودن مجلد):
« مو از خجلت سری در پیش دیرم »
کتاب 400 ترانه از باباطاهر عریان، نشر یاسین و ندا، چاپخانه بهرام، چاپ اول - 22 بهمن 67

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۲۳ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۴:

در وادی معرفت نه گیر است و نه دار
چون بر شتر حق همه گشته ند سوار
نادان چو زمعرفت زند دم، گوید
دریا به دهان سگ مگردد مردار

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۳:

صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
رفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد

حسین در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۱:

استادان عزیز اذب پارسی لطف می کنید معنی ابیات رو بفرمایید.

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۲:

همچون سر و برگ خویش و بیگانه نماند
زان افسونهٰا بغیر افسانه نماند
دیوانه چو گردی ز غم ویرانه
دانی توکه دیوانه زویرانه چه خواهد؟

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۵ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۱:

تا کی مهدی به گیر و دارت دارند
هرگز بخزان چو نوبهارت دارند
بر خیز، بر تو بی خیالی موقوف
کاینده و رفته انتظارت دارند

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۰:

تا چند دلا تیره و تارت دارند
چون تیره، دلا بهر چکارت دارند
مانندهٔ مجرمی که صدبار کشند
حیران شده برپای که دارش نامند

ناصری زاده در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

در خوانش ، فعل اَفتَضِح به صورتِ امر : إِفتضح خوانده شد که معنی محصلی نداره ،، طبق خواتش صحیح ، دعانی أفتضح ، به معنی «بگذارید رسوا شوم» هست

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۰:

تا چند دلا تیره و تارت دارند
چون تیره، دلا بهر چکارت دارند
مانندهٔ مجرمی که عمری حیران
سرگشته درین پای که دارش نامند

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۴۹:

عشق مجنون و هرزه‌گو میسازد
عقل مفتی وتندخو میسازد
دائم به میان عقل و عشقست دعوا
میسوزد این که آن دگر میسازد؟!
(میسازد این که دیگری میسوزد)!؟

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۴۸:

در چشم کسی نورخدا بنشیند
مشکل که در این راه ز پا بنشیند
از بوی گلی مرغ دل ار از جا شد
حیران،که نداند او کجا بنشیند
دیگر نتواند او به جا بنشیند

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۴۷:

چون نیک وبدم ز برگ کاهی پی شد
راه ازلم چو برق آهی طی شد
از عمر مرا بعقل معلوم نشد
کی صبح شدو چسان بهارم دی شد

شاهین اسپهبدی در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

در بیت ششم (نیم بیت دوم) از دید وزن و معنا کمی ناموزون به نظر می‌رسد و من آنرا با افزودن پیشوند «نو» درست‌تر میابم:
تشویش وقت پیر مغان ندهند باز
این "نو" سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

مجید در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

بابا مقصود و اشارۀ این غزل و بویژه دو بیت نخست آن بسیارپیداست اما نه آسان . بلکه سهل و ممتنع . باری معنی آن عمان دو بیت اول مثنوی است که بشنو از نی چون شکایت میکند ... الخ . خلاصه انسان و خدا باهم هستند ولی انسان به علت اینکه چشم به پائین و زمین دارد ، خیال میکند از خدا جدا و مرتب ناله های زار و شکایت و در نفیر مینالد

علمی(د.ب!) در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹:

عرض ادب
ابتدا به ساکن لازم می‌دانم آرایه ادبی [لف و نشر مرتب] را خدمت عزیزان
«یادآوری»
کنم:
در اصطلاح علم بدیع، لف و نشر عبارت از این است که یک یا چند واژه در قسمتی از سخن (عموماً مصراع، یا بیت) ذکر می‌شود و در قسمت بعدی (مصراع یا بیت بعدی) واژگان مربوط به آن‌ها آورده می‌شود، به نحوی که می‌توان دو به دو این واژه‌ها را به هم مربوط کرد.به کلماتی که ابتدا ذکر می‌شود لف، و کلماتی که به آن‌ها مربوط می‌شود، نشر می‌گویند.
«لف» در لغت به معنای پیچیدن و تا کردن است و «نشر» به معنای باز کردن و گستردن.
مصراع اول بیت دوم ~ مصراع دوم بیت دوم
:
بسیار مخور ~ اندک خور
وِرد مکن ~ گهگاه خور
فاش مساز ~ پنهان خور

ورد:
(و) [ ع. ] (اِ.)
جزیی از قرآن که انسان هر روز و هر شب بخواند. ج. اوراد.
(فرهنگ معین)
ورد مجازاً ذکری یا فعلی که دائما تکرار می‌شود...

با توجه به مطالب فوق اظهر من الشمس‌ست که خوانش صحیح بیت بدین گونه می‌باشد:
بسیار مخور، وِرد مکن فاش مساز
اندک خور و گهگاه خور و پنهان خور

شهلا در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

ادامه ی آن،
هر چند، پست تمام مطلب چند بار به اشگال بر خورد، نمیدانم اگر از جانب بنده بوده، در اینصورت ببخشید.
وقتی جان مشتمل و مکمل هست و نیست است، وقتی وقف ِ هست و نیست، در خدمت روح و ماورای روح است، البته که عالی و ارزشمند است و البته که عشق و زیبایی او را پذیرا و راهبرند! او را شاه و سلطان وامیرند... البته که او را میزبانند، البته که سلطان محمود ایازش را می نوازد و او را مشوق و محرک و ممتحن است!
آفرین بر جان ِ جانِ جان، بر جانِ جانان شمس الدّین تبریزی.

شهلا در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

:
شاه ما از پرده برجان چو خود را جلوه کرد
جان ما بی‌خویش شد زیرا که شه بی‌خویش بود
در حالیکه با کمی تغییر بجا و پس و پیش بجا می توان اینطور خواند:
شاه ما چون خود را بر پرده ء جان جلوه کرد
و یا:
شاه ما چو خویش را از پرده بر جان جلوه کرد
یا:
شاه ما چون خود را از پرده بر جان جلوه کرد
حالا چرا بر پرده ی جان یا از پرده ی جان؟
چون در آغاز دفتر اول مثنوی می گوید:
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان را دستور نیست
جان را اگر نه به معنی جاندار، جان داشتن و زنده گی بگیریم (البته این هم هست)
بلکه بمثابه ی فضای جمعی جان در هستی بگیریم، مثل یه سایت عظیم و فوق العاده بزرگ و مهم، که سایت همگانی جان است، و جانها آنجا در ارتباط اند،خبر می گیرند؛ سیر و تجربه ی خود را مبادله می کنند؛ نُشو و نما می کنند و نور و گرما و عشق و توجه و غذا دریافت می کنند.
مثل یه فضای مجازی که خیلی هم حقیقی و حیاتی است!
پس جان در اینجا یک روند است؛ یک شوَند و پروسه ی رشد و تعالی است. همانی نیست که فقط هست، همه ی آنی ست که هم هست و هم نیست!

شهلا در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

مصرع اول بیت دوم اینجا

شهلا در ‫۶ سال قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵:

با سلام و اظهار خوشحالی که این غزلیات زیبا و اندوخته های معنوی فرهنگی خود را در سایت گنجور براحتی می یابیم!
امروز 26 مرداد، هفده ی آگست،
ضمن خوندن غزل زیبای فوق متوجه شدم در بیت دوم بصورتی که نوشته شده خواندن را مشگل می کنه و ریتم را تغییر می دهد.

۱
۲۳۶۷
۲۳۶۸
۲۳۶۹
۲۳۷۰
۲۳۷۱
۵۵۳۸