سالار در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:
دوستان با سلام در مورد معنی بیت
عقل و خرد فقیر تو پرورش زشیر تو
یعنی عقل و خرد را خود انسان باید پرورده کند و ارثی نیست، از شیر خودت میپروراند و از اندیشه خودت با ورش میکنی، مخلص کلام بطور ساده میشه :دست خودت است که چقدر عقل داری
در مورد مصراع دوم هم مثالی برای اثبات صحبت مصراع قبل است
یعنی همانطور که قطعا کسی رو که تو کمان بهش بدی از تیر تو خواهد شد، به همان شکل هم عقل و خردت با پرورشی که بهش میدی رشد و نمو پیدا میکنه، یعنی مسیری که تو برای پرورش مشخص میکنی وضعیت آینده اش رو معلوم نمیکنه و مخلص کلام دقیقا مثل مصراع قبله که دست خودت است که چقد عقل داری و این حرف رو بواقع بازگو میکنه تا درک بشه.
V.RN در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
سلام
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
فرض یعنی واجبات شاید تعمدا حافظ از این کلمه استفاده کرده است که بخواه بگوید مانند زاهدان ریایی نیست که بر مستحبات تاکید دارند و در پی جمع کردن ثواب بر آن می افزایند بلکه به فرض و یا واجبات دینی اکتفا کرده و بیشتر از اینکه به کمیت عبادت توجه کند به کیفیت آن توجه دارد و عبادت را نه برای ثواب که برای ارتباط با معشوق وسیله ای قرار داده است تا بدان وسیله به معشوق تقرب یابد
Farha shamshiri در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
درودهای بیکران خدمت شعر دوستان و سالکان راه
بنده در این شعر همه ی نظرها را خواندم و بسیار سپاسگزارم از تمامی دوستان
معنی هر شعری پیوسته جلو میرود و تا اگر بیت اول شعر صحیح معنی نشود و به ادارک کامل آن نرسیم خواندن بیت های دیگر تاثیر گذار نخواهد بود معانی حافظ بسیار بسیار قدرتمند و پر مغز و نغز است.
میشود گفت که حافظ در همین بیت اول شاهکاری اراعه کرده که حتی اگر انسان به معنی واقعی آن پی ببرد و از جان و دل به گفته حضرتشان عمل کند دیگر نیاز به معانی دیگر نیست کل گفته های حافظ در درون ایشان معنی میشود خواجه در بیت اول فرموده
کی شعر تر انگیزد خاطر چو حزین باشد؟
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
این یعنی چه؟ که گفته یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد؟ بسیار بسیار حرف بزرگی هست و جای بسی تامل است حافظ به آسانی کل معنی عرفان و سیر و سلوک را در همین بیت خلاصه کرده ایشان میفرماید چگونه شعر تازه از تو انگیزد و بالا بیاد وقتی که تو پر شده از غم و اندوه هستی همین ابتدا باید دانست که شعر تر منظور طبع شعری نیست شعر تر همان زندگی طبیعی و ذات حقیقی ماست که همواره در لحظه اکنون شاد و خرم و تازه است زندگی خودش یک شعر است که اگر ما خوش و شاد باشیم هر عملی را انجام دهیم عین شعر تازه ای جلوه خواهد کرد و خیر و برکتی در آن خواهد بود و اگر اندوه گین باشیم در فکر غم و اندوه غرق شده و دیگر شعر تر و عمل تری از ما نمی انگیزد و هر عمل ما باعث خرابی خود و آسیب به اطرافیان خواهد بود سبب عرفان و آموزه های دینی همه بر این است که انسان را به شادی لاینقطع که حالت طبیعی انسان است وصل کند و حافظ با جرات تمام میگوید یک نکته از این معنی یعنی از معنی سیر و سلوک گفتیم و همین باشد یعنی کل حرف در این است که تو باید شاد باشی ولی این شادی که حافظ میفرماید شادی بی سبب است که از اظافه شدن چیزها حاصل نمیشود یعنی از اظافه شدن پول و مقام و ثروت و این چیزها مادی نیست که همش زوال پذیر است بلکه از کم شدن وابستگی به این موارد است که در حال بینیازی به این شادی دست پیدا خواهیم کرد و شعر تر تنها در این زمان به زندگی ما خواهد آمد وقتی انسان بینیاز شود دیگر کل کیهان آن اوست و در حال گدایی ثروتمندی جز او نیست چرا که جزع را فدای کل کرده و در عین حال با کل به وحدت رسیده و به کل دست یافته و در بینهایت او غرق گشته چرا که دیگر او نیست شده و فنا شده و در زمان نیستی خود انسان هست که حجاب برداشته خواهد شد و هستی کل یعنی خدا یا خرد زندگی همراه با شادی بی سبب سرازیر زندگی وی خواهد شد.
mehdi nasiri در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۵:
گفتم: «بجهم همچو کبوتر ز کفت»
گفت: «ار بجهی، کند غمم مُستَخِفت»
گفتم که: «شدم خوار و زبون و تلفت»
گفت: «از تلف منست عزّ و شرفت»
Farha shamshiri در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
معانی بزرگانی چون حافظ به چند صورت جلوه میکند و امکان دارد هر کس با روشنی خود و به مقدار حضور خود در خواندن شعر معنی استخراج کند
این بیت به نظر چنان میرسد که حافظ میفرماید چو ماه نو یعنی هلالی ماه که شباهت به ابروی یار دارد و هر دو دل را به خاطر زیبا دیدن ما میرباید و دلیل اینکه ماه نو را تشبیه کرده به این خاطر است که ماه نو نور کمی دارد و برای گذشتن از این راه سیاه درونی به ماه کامل نیاز است تا نور کافی بیفتد و همه چیز هویدا شود تا بتوان از راه پر پیچ و خم عشق به معشوق رسید و چیزهای زیبای ذهن ما مانع طی کردن راه می شود حال این چیزهای زیبا هر آنچه به غیر از حضرت دوست میتواند باشد میل به هر چیزی که باشد از جمله شهوت و خود پرستی و آز و خشم و ... و ما وقتی به امیال خود و کارهای خود نظاره گری میکنیم و خویش را مشاهده میکنیم چیزهایی را که نباید به آنها بچسبیم به آنها میچسبیم و اینها واسه ما دلربایی میکنند مانند تایید و توجه از دیگران مانند شهوت و یا زندگی را در چیز های مادی دیدن و یا حرص زیاد به پول که دل ما را در پی خود میکشد و دل ربایی میکند و از داشته های ذهن خود برای خود یک شخصیت درست میکنیم و فردیت ما از بین میرود و آنگاه است که حضور نیز کمتر میشود و مرکز ما چیزهای مادی می شود و باعث نقاب افتادن به روی یار می شود و زیبایی رخ یار را ما نمیبینیم و در زیبایی چیزهای میرا و مادی که همگی از جنس فنا هستن غرق میشویم
البته این نظر شخصی بنده است احیانا اگر کم یا زیاد گویی شده دوستان و اساتید به بزرگی خویش ببخشند
نادر در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:
فوق العاده است
یاعلی در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
جناب هیچ
اندکی اصطلاحات درست را با بسیاری عقاید پوچ و بی اساس و تحقیق نشده بهم آمیخته ای. التماس تامل و تفکر
کاوه در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
با توجه به بیت آخر این غزل فوق العاده احتمالا این غزل را سعدی در اواخر عمر خود سروده است که استواری، شیوایی و شیرینی زایدالوصف آن نیز موید پختگی و کمال سراینده آن است. افسوس که شیوه دیوان نگاری شعرای کهن بر اساس حروف الفبا صورت گرفته و سیر تاریخی و تاثیر احوالات سنی شعرا مورد توجه واقع نشده است
رامین آلیاری در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
در بیت سوم کلمهای داریم به نام بیدق
به معنای "پیادهنظام" در بازی شطرنج؛ که کنایه از مهرههای سرباز میباشد.
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند... عرصهی شطرنج رندان را مجال شاه نیست!
میگوید حالا هر اتفاقی که میخواهد در عرصه زندگی بیفتد، بیفتد؛ فلک هر "بازی" که خواهد بر سر ما برانگیزد؛
ما -که سربازان پیادهایم- با همان بیچیزی، بیتجهیزی و بیامکاناتی خود با اعتمادی که به نفس داریم خواهیم تاخت و مایی که "رندیم و گدا" به چشممان شاه و سرباز، دارا و ندار، ضعیف و توانا یکیست... چشم به تمهیدات یا الطاف شاه و گماردگانش که اسبان و فیلان و وزیران باشند (زاهدان و خودبینانِ غره به دم و دستگاهان) نداریم و با اتکا به خود مسیر را طی کرده و خود شاه و وزیر و "رخ" میشویم. (از قوانین شطرنج)
"عرصهی شطرنج رندان را مجال شاه نیست" میتواند اشاره به دست بستن شاه مقابل باشد. بدین روش که رندان بییراق چنان ماهرانه سختیها و موانع را پشت سر میگذارند که شاه مقابل مجال تمهیدچینی و کیاستورزی نداشته باشد.
نیز میتواند حکم تایید بر مفلسی رندان باشد. به آن معنی که عرصهی شطرنج رندان را ساز و برگ آنچنان نباشد که بتوانند با شاه، دست به مهرهی روزگار شوند و باید با همان اسباب کم بسازند و بتازند.
افسانه در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:
درودبرحقیقت جویان وحقیقت دوستان عزیز این غزل خیلی زیباست باخواندن ان گویی برایم پنجره ای بازشدبه دنیایی دیگربانگرشی تازه ممنون ازاساتید به ویژه استاد محترم رضاساقی سپاس
فرزاد در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
دراجرای این غزل با آواز استاد شجریان و آهنگسازی استادفخرالدینی برای اولین بار در تاریخ موسیقی ابران جواب آواز با کل سازهای ارکستر داده می شود . این موضوع را خود استاد شجریان در یکی از نطق های خود گفته اند. البته رنگ امیزی های فوق العاده با ساز های سنتور و نی به زیبایی این اثر افزوده است
دکتر محمدعلی شیوا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۴:
همانطور که من خود تایپ را تاپ نوشتم....
دکتر محمدعلی شیوا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۴:
البته به احتمال قوی محنتم بوده که اشتباه تاپ شده است.
دکتر محمدعلی شیوا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۴:
سر به خشت محتنم خوش گشت، گر تاج سری
محتنم در این بیت معنایی ندارد. در نرم افزار دُرج هم محتنم درج شده. دیوان امیرخسرو در اختیارم نیست تا ببینم. احتمالا محتشم درست باشد در برابر خاکساری.لطفا با نسخه چاپی برابر نهاده شود و واژهِ درست نوشته شود. ممنون
یاسر در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
با توجه به روایت ابیات قبلی، بیت پایانی باید این باشد
از بند بندگی برهان شیخ خام را
نصرالله خون میرزایی در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:
درود! در گویش بختیاری از کلمه دو(به فتح دال) به عنوان میدان بازی یا نوبت بازی استفاده می شود .مثلاً برای دعوت کسی یاحریف به میدان چوب بازی می میگویند(بیو من (دو) یعنی بیا داخل میدان.وبه کسی که یکه تازمیدان نبرد است.میکویند(دو)به کسی نمیدهد.مجازابه معنی اجازه دادن برای ورود به میدان هم استفاده میشود.
رضا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:
با سلام
چون شعر حافظ معانی مختلف از ان بر داشت میشود در بیت ماقبل آخر یکی از معانی رقیب می تواند شیطان باشد که در وسوسه کردن نفس انسان پا فشاری میکند که حال ما را ازحال هجران جانان به حال گناه کردن بکشاند که چون خدا وسوسه نفس انسان رامیداند وازرگ گردن به او نزدیک تر است نباید غم خورد
حسین آقا در ۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۶:
ما عرفناک حق معرفتک صائب جان.
نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
غافل که ناخدا هم ازین تخته پاره هاست
فقط تو میتونی به این زیبایی حال و روز مردم ایران رو با یه بیت شعر توصیف کنی.
فرهاد در ۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۲:
از بیم رقیب جستجویت نکنم
وز طعن حسود گفتوگویت نکنم
لب بستم و از پای نشستم اما
این را نتوان که آرزویت نکنم
#اثیرالدین_اخسیکتی
قرن 6
هیچکس بی نام در ۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد: