گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

دردِ ما را نیست درمان الغیاث

هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند

الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب

می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان

ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن

گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش سارنگ صیرفیان
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

درد ما را نیست درمان در جهان

درد ما را روی او درمان بود

حافظ

همین شعر » بیت ۱

دردِ ما را نیست درمان الغیاث

هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

حکیم نزاری

گفتم آخر زین گرانجان الغیاث

زین جهود نامسلمان الغیاث

کوهی

درد جان داریم درمان الغیاث

داد خواهانیم سلطان الغیاث

از تطاول های زلف سرکشت

صبح وصل و شام هجران الغیاث

راند ما را همچو سگ از در بدر

[...]

فیض کاشانی

ای تو ما را راحت جان الغیاث

دردها را جمله درمان الغیاث

ای سر و سرکرده هر سروری

نیست ما را بی تو سامان الغیاث

قائم آل پیامبر دستگیر!

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه