کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست
در رهگذرِ کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشمِ تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراهِ تو بودن گُنَه از جانب ما نیست
روی تو مگر آینهٔ لطفِ الهیست
حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
نرگس طلبد شیوهٔ چشمِ تو، زهی چشم
مسکین خبرش از سر و، در دیده حیا نیست
از بهرِ خدا زلف مَپیرای که ما را
شب نیست که صد عربده با بادِ صبا نیست
بازآی که بی روی تو ای شمعِ دل افروز
در بزمِ حریفان، اثرِ نور و صفا نیست
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
گر پیر مغان مرشدِ من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سِرّی ز خدا نیست
عاشق چه کُنَد گر نَکِشَد بارِ ملامت
با هیچ دلاور سپرِ تیرِ قضا نیست
در صومعهٔ زاهد و در خلوتِ صوفی
جز گوشهٔ ابروی تو محرابِ دعا نیست
ای چنگ فروبرده به خونِ دلِ حافظ
فکرت مگر از غیرتِ قرآن و خدا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، به زیبایی و معانی عمیق عشق و ارتباط با معشوق میپردازد. شاعر از وضعیت عاشقانی سخن میگوید که به زلف و چهره محبوب افتخار میکنند و تأکید میکند که هیچ کس در دنیا از زخمهای عشق در امان نیست. او به نغمههای زیبایی چشمان معشوق و تأثیر آنها بر دلهای عاشقان اشاره میکند و از نرگس (چشم) محبوب که به شدت خواستار اوست، سخن میگوید.
حافظ در ادامه، به لزوم بازگشت محبوب برای روشنایی و صفای محفل میپردازد و از جفای زمانه و ناپایداری عهدها شکایت میکند. او در نهایت به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی فراتر از تصورات و انتظارهاست و در هر شرایطی باید به یاد خدا بود و از خمیدگی زلف معشوق غافل نشد.
شاعر به حالات و احساسات خود و دیگران نسبت به معشوق و خدا اشاره میکند و عشق را به عنوان محوری مهم در زندگی انسان معرفی میکند.
هیچکس نیست که زلفهای دوتای او را ببیند و عاشق و گرفتارش نشود؛ همچون بلا که سر راه همه هست. (زلف دو تا: گیسوی بافته که بر طرفین گردن و سینه میافتد)
هوش مصنوعی: چشم تو آنقدر زیباست که دلها را میرباید و از این که ما در کنارت باشیم، هیچ تقصیری بر عهده ما نیست.
هوش مصنوعی: چهرهٔ تو حقیقتاً تجلی نعمتهای الهی است، و واقعاً همینطور است که در این ظاهر و در این ظواهر هیچ چیز غیر از راستی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نرگس به دنبال روش نگاه تو است، وای بر چشمی که از حال او بیخبر است و در چشمانش شرم وجود ندارد.
برای خاطر خدا موهایت را پریشان مکن، چرا که ما شبی نداریم (که از روی حسادت) با باد صبا، عربده و جنگ نداشتهباشیم.
هوش مصنوعی: مرا به یاد بیاور، زیرا در حضور دوستان، بدون تو روشنایی و زیبایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مراقبت از بیگانگان نتیجهی یادآوری زیباییهاست، آیا این قانون در شهر شما وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: دیشب به محبوبم گفتم که در این رابطه به عهد و پیمان وفا کن. او پاسخ داد که خواجه، در این نوع روابط وفا وجود ندارد و این حرف تو اشتباه است.
هوش مصنوعی: اگر راهنمای من، همان پیر و پیشوای مغان باشد، هیچ تفاوتی در هیچ چیزی وجود ندارد، چرا که هیچ رازی نیست که از خدا جدا باشد.
هوش مصنوعی: عاشق چه کار میتواند بکند اگر بار سرزنش را تحمل نکند. هیچ قهرمانی هم نمیتواند در برابر تیرهای سرنوشت از خود دفاع کند.
هوش مصنوعی: در مکانهای عبادت زاهدان و در تنهایی عارفان، تنها نشانهای از درخواست و دعا وجود ندارد جز کنارهی ابروی تو.
هوش مصنوعی: ای چنگی که به خون دل حافظ آغشتهای، آیا اندیشهات جز از غیرت قرآن و خداست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
همین شعر » بیت ۲
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
شهریان را به غریبان نظری باشد و من
دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟
همین شعر » بیت ۷
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.