گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
مَفروش عطرِ عقل، به هِندوی زلفِ ما
کـآنجا هزار نافهی مُشکین به نیم جُو
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تماشای ماه نو اشاره میکند و از زیباییهای آن و همچنین از ابروان محبوبش میگوید. او به این نکته توجه میدهد که دلش به زلف معشوقش وابسته است و نباید از دوستانش غافل شود. شاعر از عطر عقل و زیباییهای محبوبش سخن میگوید و به زراعت وفا و عشق در دل اشاره میکند. در نهایت، او از ساقی میخواهد بادهای بیاورد تا رمزی از اختران و ماه نو به او بگوید و یادآور میشود که عشق و وفا در نزد پیر مغان یافت میشود.
هوش مصنوعی: او گفت: تو به تماشای ماه نو بیرون رفتهای، ولی از خاطر نشان کردن ابروان زیبا و دلربایت شرم کن.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دل تو از عشق ما آزاد نیست. مراقب باش که نسبت به دوستانت غافل نشوی.
هوش مصنوعی: عطر عقل خود را به موهای زیبای ما نفروش، چرا که آنجا هزاران عطر خوشبو با هزینهای ناچیز موجود است.
هوش مصنوعی: در این زمین خشک و قدیمی، تنها در فصل برداشت، نشانههای وفا و محبت به بار می نشیند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم نوشیدنی بیاور تا رازی را برایت بگویم که از دوران ستارههای باستانی و ماه نو سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: هلال که شکلش شبیه سر ماه است، نشانهای از زیبایی و جذابیت کسی است که مانند افسر سیامک با کلاهی زیبا و برجسته درخشیده است.
هوش مصنوعی: عزیز ما، پیر مغان، پناهگاهی برای وفاداری و عشق است. از او درسی درباره عشق بیاموز و از سخنانش بشنو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن کس که گشت ایران ویران بدست او
بسپرد جان بدولت بر شهریار نو
همچون فراسیاب کهن بود جان بداد
بر شهریار پور سیاوش بنار تو
آید چنو سوار دگر بر زمین اگر
[...]
ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو
تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم
دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو
آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد
[...]
ماییم و نیم جان و جهانی و نیمجو
جان از برایِ می که ستاند زما گرو
ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو
میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخمِ عشق
[...]
عشق نوست و یار نوست و بهار نو
زان روی خوب روز نو و روزگار نو
چون در نیاید از در من نوبهار من
زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو
در نوبهار چون تو نهای در چمن مرا
[...]
هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو
باشد که با توأم فتد از دست روبرو
عشقت درید پیرهن صبر من چنانک
نتوان بدست عقل توان کردنش رفو
گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.