گنجور

 
حکیم نزاری

ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو

جان از برایِ می که ستاند زما گرو

ای یار اگر نداری طاقت گریز کن

چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو

میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخم‌ِ عشق

گر هیچت اختیار بود در میان مرو

گر برگِ جای دوست نداری و راه‌ِ دوست

در تنگ‌نایِ عشق سرِ خویش گیر و دو

ما با حواریانِ سماوات در گویم

اینک نهاده‌ایم به دعوی قدم به گو

طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب

بی‌چاره سیاه می‌طلبد از نهالِ نو

گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت

تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو

إلّا به پای‌مردیِ جبریلِ پای‌مرد

بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو

در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم

در پیشِ آفتاب جهان‌تاب تیغ و ضو

در کشت‌زارِ عالمِ دنیا نزاریا

إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو

خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان

از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

آن کس که گشت ایران ویران بدست او

بسپرد جان بدولت بر شهریار نو

همچون فراسیاب کهن بود جان بداد

بر شهریار پور سیاوش بنار تو

آید چنو سوار دگر بر زمین اگر

[...]

مولانا

ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو

آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو

تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم

دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو

آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

عشق نوست و یار نوست و بهار نو

زان روی خوب روز نو و روزگار نو

چون در نیاید از در من نوبهار من

زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو

در نوبهار چون تو نه‌ای در چمن مرا

[...]

ابن یمین

هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو

باشد که با توأم فتد از دست روبرو

عشقت درید پیرهن صبر من چنانک

نتوان بدست عقل توان کردنش رفو

گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان

[...]

حافظ

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو

از ماه ابروان منت شرم باد رو

عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست

غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو

مَفروش عطرِ عقل، به هِندوی زلفِ ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه