ماییم و نیم جان و جهانی و نیمجو
جان از برایِ می که ستاند زما گرو
ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو
میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخمِ عشق
گر هیچت اختیار بود در میان مرو
گر برگِ جای دوست نداری و راهِ دوست
در تنگنایِ عشق سرِ خویش گیر و دو
ما با حواریانِ سماوات در گویم
اینک نهادهایم به دعوی قدم به گو
طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب
بیچاره سیاه میطلبد از نهالِ نو
گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت
تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو
إلّا به پایمردیِ جبریلِ پایمرد
بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو
در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم
در پیشِ آفتاب جهانتاب تیغ و ضو
در کشتزارِ عالمِ دنیا نزاریا
إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو
خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان
از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و تاثیرات آن بر زندگی انسانها میپردازد. او با اشاره به حالتی از بیداری و ناآرامی در روح، خواهان درک عمق عشق میشود و از یار میخواهد اگر طاقتِ تحمل این عشق را ندارد، دوری اختیار کند. عشق را به میدان جنگی تشبیه کرده که در آن زخمها و دردها وجود دارد. شاعر به پیروان عشق یادآوری میکند که اگر نمیخواهند خود را به خطر بیندازند، از این میدان فرار کنند. او همچنین به شایستگی مردان بزرگ و عاقلان اشاره میکند و در نهایت از تقدس و زیبایی بهشت سخن میگوید و به اهمیت پیروی از راه عشق و ولایت تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ما در این دنیا با زندگیای نیمهجان هستیم و تنها بخشی از وجودمان به این جهان تعلق دارد؛ اما جانمان را برای می، یعنی عشق و حالتی روحانی که از ما گرفته شده، میدهیم و تسلیم آن میشویم.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر نمیتوانی تحمل کنی، بهتر است فرار کنی، زیرا وقتی صدای عشق به پا میخیزد، درگیری و آشفتگی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در عرصهٔ عشق و میدان جنگ عشق و زخمهای عشق، اگر در هیچکدام اختیاری نداری، پس چرا در میان آنها قرار میگیری؟
هوش مصنوعی: اگر از جایی که دوست در آن قرار دارد راضی نیستی و مسیر او در تنگنای عشق برایت دشوار است، به خودت فکر کن و با خودت بجنگ.
هوش مصنوعی: ما با یاران آسمانی خود در گفتگو هستیم و اکنون در این دعوا، قدمی پیش گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: در میان خیال و تصور، خطیب بیپناه به دنبال سیاهی و تاریکی میگردد و این جستجو را از درختی جوان و نو آغاز میکند.
هوش مصنوعی: اگر از نصیحتهای خردمندان سیر و دلزده شدهای، به یادآوریهای عاشقانه من گوش کن و از من بشنو.
هوش مصنوعی: جز با قدرت و شجاعت جبرئیل، هیچ کس نمیتواند بر بلندیهای آسمان قدم بزند و جایگاهی پیدا کند.
هوش مصنوعی: در مذهب عاشقانه، عقل و استدلال کنار گذاشته میشود و در برابر نور تابان عشق، همچون تیغی درخشان و نورانی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در زمینهای که زندگی میکنیم، نمیتوان هیچ چیزی کاشت مگر با تلاش و ارادهی قوی مردان.
هوش مصنوعی: اگر بهشتِ عدن را میخواهی، به تو میگویم که از دایرهی محبت و پیوند با خاندان عدنان دور نشوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که گشت ایران ویران بدست او
بسپرد جان بدولت بر شهریار نو
همچون فراسیاب کهن بود جان بداد
بر شهریار پور سیاوش بنار تو
آید چنو سوار دگر بر زمین اگر
[...]
ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو
آیی به حجرهٔ من و گویی که گَل برو
تو ماه تُرکی و من اگر تُرک نیستم
دانم من این قدر که به تُرکی است آب سو
آب حیات تو گر ازین بنده تیره شد
[...]
عشق نوست و یار نوست و بهار نو
زان روی خوب روز نو و روزگار نو
چون در نیاید از در من نوبهار من
زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو
در نوبهار چون تو نهای در چمن مرا
[...]
هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو
باشد که با توأم فتد از دست روبرو
عشقت درید پیرهن صبر من چنانک
نتوان بدست عقل توان کردنش رفو
گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان
[...]
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
مَفروش عطرِ عقل، به هِندوی زلفِ ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.