گنجور

 
حافظ

مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم

طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم

به ولای تو که گر بندهٔ خویشم خوانی

از سرِ خواجگیِ کون و مکان برخیزم

یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی

پیشتر زان که چو گَردی ز میان برخیزم

بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین

تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم

خیز و بالا بنما ای بتِ شیرین حرکات

کز سرِ جان و جهان دست فشان برخیزم

گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش

تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم

روز مرگم نفسی مهلتِ دیدار بده

تا چو حافظ ز سرِ جان و جهان برخیزم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۳۶ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۳۶ به خوانش رضا شاهرخی
غزل شمارهٔ ۳۳۶ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۳۶ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سلمان ساوجی

چون شوم خاک به خاکم گذری کن چو صبا

تا به بویت ز زمین رقص کنان برخیزم

حافظ

همین شعر » بیت ۴

بر سر تربت من با می و مطرب بنشین

تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم

حافظ

همین شعر » بیت ۱

مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم

طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم

حزین لاهیجی

شدم از دست حزین ، دوش که حافظ می گفت

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم؟

امیرخسرو دهلوی

گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم

حاش لله که ز سودای فلان برخیزم

یک زمان پیش من، ای جان و جهانم، بنشین

تا بدان خوشدلی از جان و جهان برخیزم

گفتیم یا ز من و یا ز سر جان برخیز

[...]

سلمان ساوجی

صبح محشر که من از خواب گران برخیزم

به جمالت که چو نرگس نگران برخیزم

در مقامی که شهیدان غمت را طلبند

من به خون غرقه کفن رقص کنان برخیزم

گرچه چون گل دگران جامه درند از عشقت

[...]

امیرعلیشیر نوایی

مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم

افتم ای مغبچه خود گو که چسان برخیزم

سر گرانم ز خمار اینکه نیارم برخاست

لطف کرده چو دهی رطل گران برخیزم

مگس روح نشسته به لبت چون گویم

[...]

صائب تبریزی

جذبه ای کو که ز خود دست فشان برخیزم؟

از جهان بی دل و چشم نگران برخیزم

گرد من برتو گران است، بیفشان دستی

که ز دامان تو ای سرو روان برخیزم

مغز را پوست حجاب است ز آمیزش قند

[...]

طغرای مشهدی

من و آن گوشه وحدت، که ز بینایی دل

چون نشینم، به تماشای جهان برخیزم

بجز این نیست میان من و اسکندر فرق

کو پی آب رود، من پی نان برخیزم

رشک آن حسن بهاری چو شود آفت باغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه