شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
صَلایِ سرخوشی، ای صوفیانِ باده پرست
اساسِ توبه که در محکمی چو سنگ نُمود
ببین که جامِ زُجاجی چه طُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاهِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
از این رِباط دو در، چون ضرورت است رَحیل
رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکمِ بلا بستهاند عهدِ الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست
شکوهِ آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست
به بال و پَر مرو از ره که تیرِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبانِ کِلکِ تو حافظ چه شُکرِ آن گوید
که گفتهٔ سخنت میبرند دست به دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
غزلی از حافظ به توصیف شادمانی و خودسازی میپردازد. شاعر به شکوفایی گل و مستی بلبل اشاره میکند و از صوفیان میخواهد که باده بنوشند. حافظ یادآوری مینماید که شادی و کامروایی، بدون زحمت و رنج به دست نمیآید و نیز آنکه مقامها و موقعیتها و در نهایت، همه چیز به فنا میرود. او به زیبایی کلام خود اشاره کرده و میگوید که سخنانش دست به دست میچرخد و این نشان از شیرینی و محبوبیت اشعار او دارد.
هوش مصنوعی: گل سرخ شکفته شده و بلبل در خوشحالی به سر میبرد. ای صوفیانی که به شوق نوشیدن باده هستید!
بنیاد توبه که مانند سنگی محکم است، ببین که چگونه یک لیوان شیشهای به راحتی آنرا میشکند.
باده بیاور که در محفل بینیازی، چه نگهبان و چه پادشاه، چه هوشیار و چه بادهنوش همه یکی هستند.
در این کاروانسرای دو در دنیا (مرگ و تولد) وقتی که همه موقتی و گذرا هستند چه دارا و چه بیچیز باشی.
رسیدن به خوشی و کامروایی، بدون تحمل رنج و زحمت، ممکن نیست. بلا و سختی را از روز الست در تقدیر نهادهاند.
دل را در غم هست و نیست مرنجان و غمگین مشو، به جای این، سعی کن خوشحال باشی، زیرا در نهایت هر چیزی که به کمال میرسد، روزی نابود خواهد شد.
شکوه و عظمت شاهی آصفی و سوار شدن بر باد و دانایی زبان پرندگان همه بر باد رفت، و خواجه از آن سودی نکرد.
همچون تیر پرتابی پرشتاب مباش و کمی آرامتر باش که تیر نیز، زمانی در اوج هوا میرود ولی در نهایت بر خاک مینشیند.
ای حافظ، قلم تو چطور میتواند شکر این نعمت را بگوید که شعرت را دست بهدست به همهجا میبرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.