گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر
خُرَّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِرَوَم
تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی
تا بَرَم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر
یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشناخت
حاشَ لِلَّه که رَوَم من ز پِیِ یارِ دگر
گر مساعد شَوَدَم دایرهٔ چرخِ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر
عافیت میطلبد خاطرم ار بگذارند
غمزهٔ شوخَش و آن طرهٔ طَرّارِ دگر
راز سربستهٔ ما بین که به دستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سرِ بازارِ دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کُنَدَم قصدِ دلِ ریش به آزارِ دگر
بازگویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و میخانه و یارانی که در زندگیاش بودهاند اشاره میکند. او آرزو دارد که اگر دوباره از زندگیاش فرصتی به دست آورد، تنها در خدمت رندان و در میکده سپری کند. شاعر به یاد روزهایی میافتد که با دلbroken و اشک برمیگردد و به خاطر دلتنگیهایش از خواستههایش سخن میگوید. او به بیوفایی یاران و دغدغههایش در زندگی اشاره میکند و معتقد است که همواره در اندوه خود غرق است. در نهایت، او تأکید میکند که نه فقط خودش، بلکه بسیاری دیگر نیز در این مسیر دچار سختیها و غمها شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر عمری باقی باشد، به میخانه برمیگردم و جز خدمت به دوستان قدیمیام کار دیگری نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: روز خوشی است که با چشمان پر از اشک به میکده بروم و دوباره از نوشیدنی آنجا بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: در این جمع خداشناسی وجود ندارد، بنابراین از کسی نخواهم که عطف توجه کند و ارزش واقعیام را به دیگری بفروشد.
هوش مصنوعی: اگر دوست رفت و یاد رابطه قدیمیاش را فراموش کرد، به خدا قسم که من هرگز به دنبال دوست دیگری نمیروم.
هوش مصنوعی: اگر حالتی پیش بیاید که من مناسب و آماده باشم، حتی ممکن است دایرهی آسمانی را هم با یک ابزار دیگر بهدست آورم.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که خاطرم آرامش بیابد، باید از اغواگریها و زیباییهای او دست بردارد و به آرامش واقعی فکر کند.
هوش مصنوعی: راز پنهانی که ما داریم، در هر زمانی به دستان گفته میشود. در هر بازار جدید با دف و نی، این راز را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از درد خود شکایت میکنم، زیرا آسمان هر ساعت به دل شکستهی من آسیب میزند و به من آزار میرساند.
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که در این ماجرا حافظ تنها نیست، بلکه افراد زیادی در این مسیر گم شدهاند و دچار سختی شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یار با ما نه چنان بود که هر بارِ دگر
ترک ما کرد گرفتهست مگر یارِ دگر
وعدۀ وصل همیداد و نمیکرد وفا
داشت هر روز بیاراسته بازارِ دگر
گفته بود از منش اینبار دری نگشاید
[...]
چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر
گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر
بسته دام غم عشق بسی هست ولیک
همچو من نیست در این دام گرفتار دگر
من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر
[...]
غیر ازو نیست مرا در دو جهان یار دگر
جز ویم یار دگر جز غم او کار دگر
من نه آن بلبلم ای گل که دو صد خار جفا
گر خلد از تو کنم روی به گلزار دگر
نکنم کفر قبول ار کندم پیر مغان
[...]
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما
[...]
هر دم ای یار ز تو می کشم آزار دگر
چه کنم نیست به غیر تو مرا یار دگر
جز تو دلدار دگر نیست و گر باشد نیست
دل دیگر که دهم جز تو به دلدار دگر
هست ای یار جفاکار بسی یار اما
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.