چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر
گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر
بسته دام غم عشق بسی هست ولیک
همچو من نیست در این دام گرفتار دگر
من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر
گرچه یارم طلبد هر نفسی یار دگر
گر بهیچم شمرد مشتری ماه خصال
نبرم رخت دل و جان بخریدار دگر
مگر از لطف دلم را بخرد ورنه چه قدر
کاسه قدر مرا بر سر بازار دگر
آه کز جان ستمکش نفسی بیش نماند
وان طبیب دل و جان همدم بیمار دگر
ای دل آزار جفاکار چه باشد که نهی
بر جراحات دلم مرهم آزار دگر
خانمان ما و سیه چشم بلاجوی مرا
که کند بی رخ تو رغبت دیدار دگر
شد چنان مست از آن نرگس خمار حسین
که خمارش نبرد باده خمار دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر از زیبایی چشم معشوقش میگوید که او را بار دیگر به هلاکت انداخته است. او احساس میکند که در دام غم عشق گرفتار شده و هیچ کس مانند او در این وضعیت نیست. شاعر نمیتواند به دیگران نگاه کند، حتی اگر معشوقش از او بخواهد. او همچنین به ناتوانیاش در فراموش کردن معشوق و عدم امکان خریدن دلش توسط دیگران اشاره میکند. در نهایت به شدت درد و رنج خود میپردازد و از اینکه هیچ درمانی برای دردش پیدا نمیکند، lament میکند. شاعر میخواهد که هیچ کس جز معشوقش را نبیند و زندگیاش را بدون او بیمعنی میداند. شعر به شدت حسرت و اندوه ناشی از عشق را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: چشم زیبای او دوباره مرا به هلاکت میکشاند، گویی غیر از بیقصدی من هیچ کار دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: بسیاری در دام غم عشق گرفتارند، اما هیچکس همچون من در این دام دربند نیست.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به دیگران نگاه کنم و به خاطر این که محبوبم هر لحظه از من در خواست دیگری را دارد، در این وضعیت رفتارم را تغییر نمیدهم.
هوش مصنوعی: اگر مشتریای نباشد که به ارزشهای ماه مانند من توجه کند، من دل و جانم را برای خریدار دیگری نمیفروشم.
هوش مصنوعی: مگر اینکه با محبتش دل مرا به دست آورد، وگرنه چه نیازی به من است وقتی که مردم دیگر ارزش مرا نمیدانند.
هوش مصنوعی: آه از درد و رنجی که بر جان مظلوم میگذرد، دیگر امیدی برای زنده ماندن وجود ندارد و آن دکتری که میتوانست به دل و جان امید و آرامش ببخشد، اکنون در محضر بیماران دیگری مشغول است.
هوش مصنوعی: ای دل، چه کسی میتواند بر زخمهای من مرهم بگذارد، وقتی که آزار دیگری به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: خانه ما و چشمان سیاه تو، بلا و دردسر هستند. کسی که بدون روی تو، تمایلی به دیدن دیگران ندارد.
هوش مصنوعی: او به قدری از زیبایی و جذابیت نرگس خمار حسین مست شده بود که هیچ شراب دیگری نمیتوانست او را به این حالت درآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار با ما نه چنان بود که هر بارِ دگر
ترک ما کرد گرفتهست مگر یارِ دگر
وعدۀ وصل همیداد و نمیکرد وفا
داشت هر روز بیاراسته بازارِ دگر
گفته بود از منش اینبار دری نگشاید
[...]
گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر
خُرَّم آن روز که با دیدهٔ گریان بِرَوَم
تا زنم آب درِ میکده یک بارِ دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سَبَبی
[...]
غیر ازو نیست مرا در دو جهان یار دگر
جز ویم یار دگر جز غم او کار دگر
من نه آن بلبلم ای گل که دو صد خار جفا
گر خلد از تو کنم روی به گلزار دگر
نکنم کفر قبول ار کندم پیر مغان
[...]
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما
[...]
هر دم ای یار ز تو می کشم آزار دگر
چه کنم نیست به غیر تو مرا یار دگر
جز تو دلدار دگر نیست و گر باشد نیست
دل دیگر که دهم جز تو به دلدار دگر
هست ای یار جفاکار بسی یار اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.