عاشقم و، عشق من زوال ندارد
رفتنم از کویت احتمال ندارد
وای بحالم، ز بیکسی که بکویت
هیچکسم آگهی ز حال ندارد
چون ندهم تن بدوری تو، که از پی
روز فراقت، شب وصال ندارد
کام دل، از نخل قامت تو چه جویم؟!
خیر به جز حسرت، این نهال ندارد!
شکوه ی جورش کجا برم که شهیدم
کرده و از کرده انفعال ندارد؟!
خون اسیری کنون مریز که دانی
در صف محشر زبان لال ندارد
چون نکند ناله در شکنجه ی دامش
مرغ دل آذر فراغ بال ندارد؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساس عمیق عاشقانه است. شاعر بیان میکند که عشقش همیشه پا بر جاست و هرگز مضمحل نمیشود. او از جدایی و بیکسی رنج میبرد و هیچکس از وضعیت او خبر ندارد. او نمیتواند دوری معشوقش را تحمل کند و تنها حسرتش این است که نتوانسته به او دست یابد. شاعر همچنان به سختی و درد جانکاه خود اشاره دارد و از ناتوانی در بیان حالت خود در جمع صحبت میکند. به طور کلی، شعر پر از احساسات عاشقانه و دغدغههای ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و عشق من پایدار است؛ رفتن من از کنار تو ممکن نیست.
هوش مصنوعی: وای بر من! از تنهایی و بیکسیام که هیچکس از حال و روزم خبر ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بدنم را به دوری تو نسپارم، چگونه میتوانم شب وصال را که بعد از روز فراق میآید، تجربه کنم؟
هوش مصنوعی: به چه چیزی میتوانم از قامت تو برسم که دل را راضی کند؟! جز حسرت، این درخت به من چیزی ندارد!
هوش مصنوعی: کجا میتوانم به عزا و شکایت از ظلم و ستم بروم، وقتی که او مرا شهید و بیحس کرده و هیچ قدرتی برای مقابله ندارم؟
هوش مصنوعی: خون کسی را نریز که میدانی در روز قیامت نمیتواند حرفی بزند و از خود دفاع کند.
هوش مصنوعی: اگر دل مرغی در قفس به خاطر درد و رنج ناشی از در بند بودنش ناله نکند، آیا میتواند آرزوی آزادی داشته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قد ترا سرواعتدال ندارد
این خم وچم ابروی هلال ندارد
رتبه درویش را به شاه چه نسبت
دولت آزادگی زوال ندارد
هیچ دلی نیست بی غبار کدورت
[...]
رستنش از دامت احتمال ندارد
مرغ اسیریست دل که بال ندارد
آن قدر و رفتار بین که سرو خرامان
جلوه جانبخش این نهال ندارد
روی تو ماهست لیک در خم ابرو
[...]
نکهت زلف تو را شمال ندارد
بوی تو را نافهٔ غزال ندارد
گر به مثل سنگ طور آینه گردد
طاقت آن حسن بی مثال ندارد
جان جهانی فدای آن لب میگون
[...]
پیش عذار تو، مه جمال ندارد
پیش قدت، سرو اعتدال ندارد
هست دو تابنده رخ، چو مهر و چو ماهت
مهر پی خط و مه جمال ندارد
شرم ز قتلم مکن، که کشتن عاشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.