گنجور

 
مشتاق اصفهانی

رستنش از دامت احتمال ندارد

مرغ اسیریست دل که بال ندارد

آن قدر و رفتار بین که سرو خرامان

جلوه جان‌بخش این نهال ندارد

روی تو ماهست لیک در خم ابرو

ماه برخ عنبرین هلال ندارد

خسته دلم صید کودکیست که هرگز

رحم بمرغ شکسته بال ندارد

نالم و دانم که ره بگوش تو ای گل

ناله مرغ ضعیف نال ندارد

زینت حسن است تیره بختی عاشق

روی توحاجت به خط و خال ندارد

ساخته مشتاق با گدائی کویت

داعیه حشمت و جلال ندارد