دوستت گر دست داد اندیشه دشمن مکن
تیر دلدوز نظر را غیر جان جوشن مکن
پیر کنعان را بگو یوسف عزیز مصر شد
خویشتن را ممنون عبث از بوی پیراهن مکن
پای بند سوزنی مانده مسیحت بر فلک
گو بمریم رشته از این دست بر سوزن مکن
من که لالستان کنم دامان و جیب از اشک سرخ
باغبان گو لاله ام بر جیب و بر دامن مکن
جوشن خط است موی چون زره در رزم عشق
کوره را داود از فولاد و از آهن مکن
گر در آید یار در بزمت چراغت گو بمیر
شب چو تابد آفتابت شمع را روشن مکن
بی خزان دارم گلی شاداب در گلزار حسن
گو به بلبل زآفت باد خزان شیون مکن
ره مده خط را که گردد چیره بر لعل لبت
خاتم جم را تو وقف دست اهریمن مکن
یوسفی تو خانه اغیار چون گرگان بره
گر کنی آنجا سفر جان پدر بی من مکن
گر گلستان بایدت ایمرغ جان بشکن قفس
سوی جانان میروی خود را اسیر تن مکن
صرصر مرگت کشد در این هوا چونشمع عمر
در چراغ آزرو ای نفس گو روغن مکن
با زبان بی زبانی شرح عشق آشفته گفت
مدعی گو صد زبان خود را تو چو سوسن مکن
وصف حیدر کی بگنجد در همه کون و مکان
آبرا بیهوده ای عطشان به پرویزن مکن
از علی و یازده فرزند او مگرا به غیر
دامنِ مردان مَهِل، تکیه به مشتی زن مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مهمترین مسائلی چون عشق، وفاداری و پرهیز از تمایلات نادرست اشاره میکند. او میگوید که نباید به دشمنی فکر کرد حتی اگر دوست از ما فاصله بگیرد. از ذکر خاطرات گذشته و آرزوهای بیهوده پرهیز کنیم و باید مراقب باشیم که در مسیر عشق به دام افتاده و بیهدف نرویم. شاعر به عالم کسانی که به عشق واقعی دست یافتهاند اشاره میکند و تأکید میکند که نباید خود را با حاشیهها و دنائات درگیر کرد. همچنین بر اهمیت وفاداری و پرهیز از ناپاکیها تأکید میکند و میگوید که باید از تعلقات دنیوی دوری جست و به معنویت پرداخت. شاعر تمامی این مضامین را با زبانی زیبا و نمادین بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر دوستت به تو دست داد، به این معنی نیست که باید بدبین شوی و به او فکر منفی کنی. نباید به فکر آسیب رساندن به او باشی و باید مواظب باشی که به دل کسی آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: به پیر کنعان بگو که یوسف، فرزند عزیزش در مصر به مقام والایی رسیده است. دیگر لازم نیست که در حسرت او بماند و از بوی پیراهن او دلخوش باشد.
هوش مصنوعی: تو به خاطر مسیحت همچنان در بند سوزن هستی. به خدا بگو که از این دست، رشتهای بر سوزن نزن.
هوش مصنوعی: من که به خاطر غم و اندوه، مانند باغبانی که لالهها را پرورش میدهد، دامن و جیبم را با اشک خود خیس کردهام، تو دیگر به من لاله نچسبان و به دامن و جیبم رنگی نزن.
هوش مصنوعی: در این شعر، به تلاش و زحمت برای رسیدن به عشق و مقامی عالی اشاره شده است. موهای زیبا و قوی شبیه زره جنگی هستند که در میدان عشق فرد را محکم و مقاوم میکند. همچنین، به قدرت و استقامت اشاره میکند که مانند آهن و فولاد است و نباید از آنها دلسرد شد. در واقع، این بیان به اهمیت مجاهدت و استقامت در مسیر عشق و آرزوهای بزرگ اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر محبوبت در مهمانیات بیاید، چراغت را خاموش کن؛ زیرا وقتی آفتاب تو وارد میشود، شب میمیرد و نیازی به روشنکردن شمع نیست.
هوش مصنوعی: من گلی همیشه شاداب و خوشبو دارم، در جایی که زیبایی و طراوت حاکم است. به بلبل بگو که از خطر باد و خشکسالی نترسد و گریه نکند.
هوش مصنوعی: ساده نگذار که خط و نشانها بر لبهای زیبای تو غالب شود، چرا که این زیبایی مانند انگشتری است که بر جواهرات حاکم است. خودت را فدای دستهای شیطانی نکن.
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف در خانه دیگران هستی، مانند برهای در میان گرگان. اگر به آنجا سفر کنی، جان پدر را به خطر میاندازی، پس بیمن اقدام نکن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به خوشی و زیباییها برسی، مانند یک پرنده که در جستجوی گلستان است، باید قفس را بشکنی و به سوی محبوبت پرواز کنی. خودت را در بند جسم نکن.
هوش مصنوعی: در این هوا، طوفان مرگ تو را میگیرد مانند شعلهی زندگی که در چراغ آرزو خاموش میشود. ای جان، نگذار که تپش زندگیات کاهش یابد.
هوش مصنوعی: عاشق به گونهای بیزبان و بیقرار از عشق خود سخن میگوید که گویی صدها زبان دارد. اما ای مدعی، تو مانند سوسن نباش که خاموش بمانی و چیزی نخواهی بگویی.
هوش مصنوعی: حیدر (علی) به حدی بزرگ و والاست که توصیف او در همهی جهان نمیگنجد. بنابراین، انتظار نداشته باش که در وصف او کمکاری کنی یا خود را با واژهها محدود کنی. این نگرش بیفایده است، همانطور که عطش یک رهگذر در بیابان نمیتواند با آب اندک سیراب شود.
هوش مصنوعی: به غیر از علی و یازده پسر او، به هیچ مناسبتی به دامن زنان تکیه نکن و به آنها وابسته نشو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
هر که ننهادهست چون پروانه دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
[...]
ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن
از صفا تن را چو جان گردان وجان را تن مکن
بامدادان گر نبینی روی چون خورشید دوست
روز را شب دان وچشم خود بدو روشن مکن
چون نمی سوزی چو شمع اندر شب سودای یار
[...]
در چراغ حکمت از مغز خرد روغن مکن
جز به نور عشق راه معرفت روشن مکن
حکمت از خود جوی و از یونان و یونانی مخواه
از کنار خوشه چینان دانه در خرمن مکن
عشق بازان را قوام جسم از قوت دل است
[...]
دشمن خود گر نهای، ما را به خود دشمن مکن
در بغل چون شیشه داری، سنگ در دامن مکن
بر شکست گوهرم دستی نداری ای حسود
بهر سودن، آب چون گرداب در هاون مکن
شرم بادت از ید بیضای بیرونق کلیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.