زآن دهانم داد دشنامی که من میخواستم
بعد عمری دید دل کامی که من میخواستم
جُست دل زلف دلارامی که من میخواستم
یافته امشب دلارامی که من میخواستم
سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل
داشت باد صبح پیغامی که من میخواستم
از چه پیر میفروشانم ز جامی خُم نکرد
بود در پای خُم آن جامی که من میخواستم
بود چشم شوخ او را زلف خالی توأمان
داشت بر کی دانه و دامی که من میخواستم
زاهدی را دید عاشق گشته رندی دوش گفت
جمع شد آن کفر و اسلامی که من میخواستم
با بناگوش تو شد دست و گریبان گیسویت
همعنان شد صبحی و شامی که من میخواستم
شیخ زد طعنه که آشفته سگ کوی علیست
شُکر شد نامیده بر نامی که من میخواستم
چند روزی شد که شور عشقم افتاده به سر
وَهْ که آمده باز ایّامی که من میخواستم
آن کبوتر که هوا بگرفت از بام حرم
شد مجاور بر در بامی که من میخواستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات عاشقانه و خاصی که در طول زندگیاش جستجو کرده صحبت میکند. او با اشاره به دشنامهایی که از دیگران شنیده، به دنبال دلخواهش میگردد و از یافتن معشوقهاش (دلارام) ابراز خوشحالی میکند. شاعر به زیباییهای بلبلان و گلها اشاره میکند و میگوید که پیغامهایی از باد صبح در مورد عشقی که میخواسته به او رسیده است.
او به زهد و دیانت اشاره کرده و میگوید که عشق و کفر در این لحظه برایش با هم جمع شدهاند. در نهایت، از زمانهای خوشی یاد میکند که به سر میبرد و به کبوترهایی که به عشق میروند، اشاره میکند. در کل، این شعر به تمایلات عاشقانه، زیبایی و تناقضات عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: از آن دهان سخنانی شنیدم که سالها در دل داشتم و اکنون پس از سالهای انتظار، به آرزوی خود دست یافتم.
هوش مصنوعی: امشب یک دلبر زیبا را پیدا کردهام که مدتها آرزویش را داشتم.
هوش مصنوعی: باد صبح پیامی برای من داشته که باعث سوزش و آتشسوزی در دل بلبلان و گلها شده است.
هوش مصنوعی: چرا من از پیران میخواهم که به من شراب بدهند، در حالی که هیچ جامی در پای خُم وجود ندارد؟ همان جامی که من آرزویش را داشتم.
هوش مصنوعی: چشمهای بازیگوش او و موهای فر یکدیگر را تکمیل میکردند. در اینجا، من در پی به دام انداختن او بودم، اما غافل از این که او خودش دامی برای من برپا کرده بود.
هوش مصنوعی: زاهدی را دید که به عشق دچار شده و دیشب گفت که همه چیزهایی که من میخواستم، چه کفر و چه اسلام، حالا در کنار هم جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: با گوشهای تو، موهایت در هم پیچیده شد و صبح و شام به هم پیوستند، همان زمانهایی که من آرزو داشتم.
هوش مصنوعی: شیخ به طعنه گفت که بینظمی و آشفتگی در کوی علی وجود دارد، و من خوشحالم که این نام برای کسی که مد نظر من بود انتخاب شده است.
هوش مصنوعی: مدتی است که عشق من دیوانهوار شده و چه خوب که دوباره روزهایی برگشته که من همیشه آرزویشان را داشتم.
هوش مصنوعی: پرندهای که از بام حرم پرواز کرد، به جایگاهی نزدیک شد که من آرزوی رسیدن به آن را داشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهر قتلم داد پیغامی که من میخواستم
از لبش حاصل شد آن کامی که من میخواستم
از جواب تلخ آن شیرینزبان راضی شدم
بود در این قند بادامی که من میخواستم
شد درون سینه نقش خاتم دل داغدار
[...]
زآن دهانم داد دشنامی که من میخواستم
بعد عمری دید دل کامی که من میخواستم
جست دل زلف دلارامی که من میخواستم
یافته امشب دلارامی که من میخواستم
سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.