گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

به باغ عشق به جز میوهٔ فراق ندیدم

ز جان گذشته و جانانه را به وصل رسیدم

ز دل گذشتم و پیمان دلبران نشکستم

ز جان بریدم و از عهد دوستی نبریدم

به ترک دوستی‌ام دشمنان اگر چه بگفتند

به جان دوست که افسوس دشمنان نشنیدم

گسستم از دو جهان و به زلف یار ببستم

فروختم دل و دین عشق او به جان بخریدم

به بوی دانهٔ خالت به بند عشق بماندم

ز دام عقل ز وحشت چو آهوان برمیدم

کمان کشیده نگاه تو تا از آن خم ابرو

هزار تیر به جان خورده روی در نکشیدم

هزار سال به کویش نشسته گفت کدامی

هزار ره به سرم پا نهاد و گفت ندیدم

نبود آن خم چوگان زلف بر سر رحمت

مگو چو گوی و به سر در ره طلب ندویدم

ز تلخ‌کامی عقلم خمار برد سحرگه

ز لعل ساقی مجلس شراب عشق چشیدم

به جای کوی مغان شیخ شهر از سر رأفت

بهشت عدن به من عرضه کرد و برنگزیدم

کدام کوی مغان آستان شاه ولایت

که کرده کوثرش آسوده از شراب نبیدم

کبوتر حرم مرتضی است آشفته

که جز به گرد در و بام کعبه‌اش نپریدم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

دو هفته می‌گذرد کآن مه دوهفته ندیدم

به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم

حریف، عهد مودت شکست و من نشکستم

خلیل، بیخ ارادت برید و من نبریدم

به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی

[...]

حکیم نزاری

ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم

به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم

جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم

به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم

به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم

[...]

امیرخسرو دهلوی

گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم

ز هجر جان به لب آمد، به کام دل نرسیدم

چو غنچه تا به تو دل بستم، ای بهار جوانی

به هیچ جا ننشستم که جامه ای ندریدم

گه جدا شدن جان ز تن نباشد هرگز

[...]

خواجوی کرمانی

نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم

ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم

چه رنج‌ها که نیامد به رویم از غم رویت

چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم

هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم

[...]

حافظ

خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم

به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم

اگرچه در طلبت هم عِنانِ باد شِمالم

به گَردِ سروِ خرامانِ قامتت نرسیدم

امید در شبِ زلفت به روزِ عمر نبستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه