این می که داد کز او سر بی خمار دارم
بحرش کجا کزین موج در در کنار دارم
زنار برگسستم زاسلام توبه کردم
ننگ است بت پرستی از سبحه عار دارم
تن خاک راه او شد اریار دید و بگذشت
دامن کشید وگفتا در ره غبار دارم
نقش نگار بتها از بتکده بشوئید
زیرا که من خلیلم نقش و نگار دارم
در بوستان عشقت جنباندم اگر باد
چون سرو در ارادت پای استوار دارم
یاقوت و لعل و مرجان ریزم زدیده هر شب
دامان پر از جواهر بهر نثار دارم
آشفته ام نه عاقل بگسستم ار سلاسل
دیوانه ام مخوانید سودای یار دارم
جز لن ترانیت نیست موسی بطور سینا
چون طور تو بسینه من صد هزار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم
در سینه از نی او صد مرغزار دارم
قاصد به خشم آید چون سوی من گراید
گوید کجا گریزی من با تو کار دارم
من دوش ماه نو را پرسیدم از مه خود
[...]
باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم
سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی
عیبم مکن که در سر سودای یار دارم
ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
[...]
از گلستان رویت، در دیده خار دارم
وز رهگذار کویت، در دل غبار دارم
روز الست گشتم، مست از خمار چشمت
هر دردسر که دارم، من زان خمار دارم
بیمارم از دو چشمت، آشفته از دو زلفت
[...]
ساقی بیار بوسم کز می خمار دارم
وز بحر هستی امشب میل کنار دارم
ناصح مده تو پندم کز عشق ناگزیرم
مستم بکن تو ساقی کز عقل عار دارم
در آینه شهودم کی یار رخ نماید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.