ما ساک کوی می فروشیم
وز باده کشان درد نوشیم
بی ساقی و باده در سماعیم
بی مطرب و چنگ در خروشیم
لبریز چو ساغریم از راز
سربسته چو خم ولی بجوشیم
بر چهره ساقیان همه چشم
بر گفته مطربان چو گوشیم
برخیز که خرقه در خرابات
مستانه بجرعه ای فروشیم
شاید زلبت رسد پیامی
جان بر کف و گوش در سروشیم
مدهوش شراب ناب عشقیم
سر تا پا تمام هوشیم
آشفته و خانه داده بر باد
ما عاشق خان و مان بدوشیم
تا مدح علیست ورد جانم
از مدحت دیگران خموشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افلاسخرانِ جانفروشیم
خز پارهکن و پلاس پوشیم
ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ما چه میخروشیم؟
تا چند پزیم دیگ سودا؟
[...]
هر دم که ز باده تو نوشیم
بس روشن جان و تیزگوشیم
چو گل ز خوشی به خنده کوشیم
هر چند لباس ژنده پوشیم
در دور فنا چو می بجوشیم
نوبت چو به ما رسد بنوشیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.