ما ساک کوی می فروشیم
وز باده کشان درد نوشیم
بی ساقی و باده در سماعیم
بی مطرب و چنگ در خروشیم
لبریز چو ساغریم از راز
سربسته چو خم ولی بجوشیم
بر چهره ساقیان همه چشم
بر گفته مطربان چو گوشیم
برخیز که خرقه در خرابات
مستانه بجرعه ای فروشیم
شاید زلبت رسد پیامی
جان بر کف و گوش در سروشیم
مدهوش شراب ناب عشقیم
سر تا پا تمام هوشیم
آشفته و خانه داده بر باد
ما عاشق خان و مان بدوشیم
تا مدح علیست ورد جانم
از مدحت دیگران خموشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و هوای عاشقانه و مستی میپردازد. او از فروش ساغر و نوشیدن شراب و شادی بینهایت خود در کنار ساقیان و مطربان میگوید. شاعر در میان این شور و شوق، به رازهای عمیق و تجربههای عاشقانهاش اشاره میکند و میخواهد که از محدودیتها و قید و بندهای دنیوی آزاد باشد. او از عشق به علی به عنوان منبعی برای روح و جانش یاد میکند و تأکید میکند که در مدح او خاموشی اختیاری دارد. به طور کلی، شعر بیانگر عشق، مستی، و جستجوی حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: ما در کنار میفروشان زندگی میکنیم و از نوشیدن شراب لذت میبریم و از دردهای زندگی را به فراموشی میسپاریم.
هوش مصنوعی: ما بدون ساقی و نوشیدنی در حال جشن و شادی هستیم و بدون نوازنده و ساز در حال سر و صدا و شور و جنب و جوش هستیم.
هوش مصنوعی: من مانند یک ساغر از رازهای پنهانی پر شدهام و همانند یک خم میجوشم.
هوش مصنوعی: ما به تماشای ساقیان نشستهایم و تمام توجهمان به سخنان و نغمههای مطربان معطوف شده است.
هوش مصنوعی: برخیز و آماده باش، زیرا در این مکان شاد و خوش، میتوانیم با یک جرعه از شراب، لباس زهد و پارسایی را کنار بگذاریم.
هوش مصنوعی: شاید از لبهای تو پیامهایی به ما برسد که جان را در دستان خودمان میگیریم و گوشهایمان آماده شنیدن نداها هستند.
هوش مصنوعی: ما به شدت تحت تاثیر عشق و شراب ناب آن هستیم، به طوری که تمام وجودمان را فراگرفته و هیچ چیزی جز این عشق در ذهنمان نیست.
هوش مصنوعی: ما در حالی که در آشفتگی به سر میبریم، به خاطر عشق به خانهمان، به هر بلایی تن میدهیم.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش علی برای من مانند یک دعا و ذکر است و به همین خاطر از ستایش دیگران سکوت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افلاسخرانِ جانفروشیم
خز پارهکن و پلاس پوشیم
ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ما چه میخروشیم؟
تا چند پزیم دیگ سودا؟
[...]
هر دم که ز باده تو نوشیم
بس روشن جان و تیزگوشیم
چو گل ز خوشی به خنده کوشیم
هر چند لباس ژنده پوشیم
در دور فنا چو می بجوشیم
نوبت چو به ما رسد بنوشیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.