گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ما ساک کوی می فروشیم

وز باده کشان درد نوشیم

بی ساقی و باده در سماعیم

بی مطرب و چنگ در خروشیم

لبریز چو ساغریم از راز

سربسته چو خم ولی بجوشیم

بر چهره ساقیان همه چشم

بر گفته مطربان چو گوشیم

برخیز که خرقه در خرابات

مستانه بجرعه ای فروشیم

شاید زلبت رسد پیامی

جان بر کف و گوش در سروشیم

مدهوش شراب ناب عشقیم

سر تا پا تمام هوشیم

آشفته و خانه داده بر باد

ما عاشق خان و مان بدوشیم

تا مدح علیست ورد جانم

از مدحت دیگران خموشیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظامی

افلاس‌خرانِ جان‌فروشیم

خز پاره‌کن و پلاس پوشیم

عراقی

ناخورده شراب می‌خروشیم

بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم

از بی‌خبری خبر نداریم

پس بیهده ما چه می‌خروشیم؟

تا چند پزیم دیگ سودا؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

هر دم که ز باده تو نوشیم

بس روشن جان و تیزگوشیم

نسیمی

در دور فنا چو می بجوشیم

نوبت چو به ما رسد بنوشیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه