چه زنم لاف که اوصاف تو را میدانم
منکه اندر صفت هستی خود حیرانم
هر چه در دفتر رخسار بتان مینگرم
رقم قدرت و طغرای تو را میخوانم
لیلی اندر حی و مجنون به بیابان طلب
یار در خانه و من بیهده سرگردانم
لب تو چشمه نوش و من مسکین عطشان
گر اجابت کندم آتش دل بنشانم
گفتیم تا تو در آتش نروی ننشینم
من در آتش بنشینم که تو را بنشانم
رفت ان گلبن نوخیز چو از طرف چمن
گو بتاراج برد باد خزان بستانم
هر چه از دست تو آید بنهم بر سر چشم
سپر از دیده کنم گر بزنی پیکانم
اگر از دادن جان دست دهد جانانم
نیستم عاشق اگر بیم بود از جانم
پیر کنعان من و تو یوسف مصری بمثل
ترک دیدار پسر جان پدر نتوانم
کاروان رفت و بجا نیست زلیلی اثری
من چو مجنون بسر نقش قدم میمانم
هست تا داغ غلامی علی زیب جبین
باشد آزاده گی آشفته زاین و آنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیقش نسبت به معشوق میپردازد. او از حیرت خود در شناخت وجودش و زیبایی معشوق میگوید و از تشنگیاش برای وصال و عشق سخن میراند. شاعر به دوستی لیلی و مجنون اشاره کرده و به سرگردانیاش در جستجوی معشوق اشاره میکند. او از آتش دل و از فراق میگوید و اینکه حاضر است هر سختی را برای رسیدن به معشوق تحمل کند. همچنین او خود را در حالتی از شیدایی و فراق توصیف میکند و به عشق و وفاداریاش نسبت به معشوق تأکید میورزد. شاعر با استفاده از استعارههای مختلف، عمق عشق و تنها ماندن در بیابان فراق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: چه ادعایی میتوانم بکنم زمانی که میدانم تو چه ویژگیهایی داری، در حالی که خود را در توصیف وجود خودم سرگردان میبینم.
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره و زیبایی معشوق نگاه میکنم، نشانهها و علامتهای بزرگی که نشاندهنده قدرت و مقام توست را میبینم و میخوانم.
هوش مصنوعی: لیلی در حال جستجوی یار خود در بیابان است، در حالی که من بیهدف و بیجهت در خانه سرگردانم.
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند چشمهای شیرین هستند و من در آتش عطش میسوزم. اگر تو پاسخ بدهی، میتوانم آتشی را که در دل دارم، فرو نشانم.
هوش مصنوعی: گفتیم تا تو به درد و سختی نیفتی، من خودم در آن سختی و آتش مینشینم تا تو را از این وضعیت نجات دهم.
هوش مصنوعی: گل تازهای که از باغچه شکوفا شده بود، با وزش باد خزان به تاراج رفت و از میان چمنها ناپدید شد.
هوش مصنوعی: هر چه از دستت برآید، انجام میدهم و آن را با احترام میپذیرم. حتی اگر به من آسیب برسانی، نگاه خود را از تو برمیدارم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم جانم را فدای معشوقم کنم، هیچ عشق و وابستگی برای من باقی نمیماند، چرا که اگر از جانم بترسم، دیگر نمیتوانم عاشق باشم.
هوش مصنوعی: میگوید: ای پیر کنعان، من و تو مثل یوسف و برادرش هستیم. مانند آن ترک که نمیتواند پسرش را ببیند، من هم نمیتوانم تو را ببینم.
هوش مصنوعی: کاروان رفت و نشانی از زلیلی نیست. من مانند مجنون، تنها بر جای قدمهای او میمانم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که اثر خدمتگزاری علی بر پیشانیام باشد، آزاده بودنم با سر و وضع آشفتهام در تضاد است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
[...]
آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من میبینم
همه خوانند نه این نقش که من میخوانم
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
[...]
جان برای تو که هم دردی و هم درمانم
سر فدای تو که هم جانی و هم جانانم
با تو چون قامت تو از دگران آزادم
بی تو چون وصل تو از بی نظران پنهانم
لوح سودای تو چون باد ز سر می گیرم
[...]
ناتوانم به غم عشق تو و نتوانم
که کنم ترک غم عشق تو تا بتوانم
تا به کی ز آتش عشق تو جهانی سوزد
کز غم هجر تو جانا به لب آمد جانم
تو طبیب دل پردرد من خسته دلی
[...]
فقر میگفت که: من خسرو جاویدانم
شاه میگفت که: من سایهٔ آن سلطانم
فقر می گفت: بهر حال منم شمس منیر
شاه میگفت: من اینجا قمری پنهانم
فقر میگفت که: بسیار تکبر مپسند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.