گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

زاهد شهر نیم تا به تو تزویر کنم

عاشقم عاشق با عشق چه تدبیر کنم

گوشمالم دهی ای عشق بتان همچون چنگ

که چو بربط همه شب ناله بم و زیر کنم

منکه دانم که کند گنج بویرانه مکان

دل ویرانه خود بهر چه تعمیر کنم

گفت ترک تو مرا ملک ستان شاید گفت

دو جهانی بیکی تجربه تسخیر کنم

چون نسیمم بکف افتد اگر آن زلف سیاه

مو بمو شرح پریشانی تقریر کنم

گفت آهم من اگر برق جهان سوز شوم

عجب است ار به دلی سنگین تأثیر کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode