گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

خاک شیراز اگرچه شده دامن گیرم

نتوانم دل از این نوسفران برگیرم

گرچه خم شد چو کمان قامتم از پیری و ضعف

میدواند سوی او شوق بسر چون تیرم

از چه یکشب بمه خرگهی ما نرسد

بگذرد گرچه زماه آه دل شبگیرم

من نه خود سر زقفای تو بسر میآیم

حلقه زلف بگو تا نکشد زنجیرم

منزل مدعیان شد شکن زلف کجت

من دیوانه بگو تا چه بود تدبیرم

گر میان من و لیلی است بصد مرحله بعد

لیک مجنون نیم ار دیده ازو برگیرم

محرم کوی توام گر نظری رفت خطا

که به قربان شَومَت ، در گذر از تقصیرم

گر نصحیت بکنندم که مرو از پی دوست

حاش لله که نصیحت زکسی بپذیرم

سوی تو آیم اگر بخت کند تعجیلی

روی تو بینم اگر مرگ کند تأخیرم

آرمت سوی خود از آه سحرگاه شبی

تا نخندی تو بر این ناله بی تأثیرم

یک اذان بیش نگفتم زپیش وقت رحیل

گر دهد گوش زهر سو شنود تکفیرم

نبرم رشته زنار سر زلف بتان

زاهد شهر بگو تا بکند تکفیرم

جان گر آشفته رود مهر علی برجا هست

که برآمیخته مهرش زازل با شیرم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
اوحدی

گر چه در پای هوی و هوست می‌میرم

دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم

گر تو پای دل دیوانهٔ ما خواهی بست

هم به زلف تو، که دیوانهٔ آن زنجیرم

کشتن ما چو به تیغ هوسی خواهد بود

[...]

کمال خجندی

روز عید است و من امروز بر آن در میرم

که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم

دو سه ماه است که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به رو آمد از این تقصیرم

من به خلوت ننشینم پس از این گر به مثل

[...]

حافظ

روز عید است و من امروز در آن تدبیرم

که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم

چند روزیست که دورم ز رخ ساقی و جام

بس خجالت که به روی آمد ازین تقصیرم

من به خلوت ننشینم پس از این، ور به مثل

[...]

نشاط اصفهانی

روز کی چند پی زهد و سلامت گیرم

ور ملامت کندم عشق از او نپذیرم

جام صافی ببر و جامه ی سالوس بیار

صدق بگذار که من در گرو تزویرم

بر سر کوی بت سلسله گیسو زین پس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نشاط اصفهانی
فروغی بسطامی

عشق بگسست چنان سلسله تدبیرم

که سر زلف زره ساز تو شد زنجیرم

خنده زد لعل تو بر گریهٔ شورانگیزم

طعنه زد جزع تو بر نالهٔ بی‌تاثیرم

روزگاری است که پیوسته بدان ابرویم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فروغی بسطامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه