رند و مستم دگر نمیدانم
بیخود استم دگر نمیدانم
تا بود نقش تو به کعبه دل
بتپرستم دگر نمیدانم
توبه و عهد ساغری زاهد
دی شکستم دگر نمیدانم
سبحه زرق و رشته زنار
برگسستم دگر نمیدانم
برگسستم علاقه از عالم
بر تو بستم دگر نمیدانم
خستهام از طلب به کوی مغان
برنشستم دگر نمیدانم
کیست آشفته مدحخوان علیست
آنچه هستم دگر نمیدانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حالت گیجی و سردرگمی خود اشاره میکند و از ناآگاهیاش نسبت به وضعیت و احساساتش سخن میگوید. او به عشق و پرستش معشوق در دلش اشاره میکند و میگوید که دیگر به توبه و اعتقادات مذهبی خود پایبند نیست. او از زندگی دنیوی و دنیاگرایی فاصله گرفته و به سمت معشوق رفته است. در پایان، شاعر نسبت به خود و هویتاش دچار تردید است و از خود میپرسد که چه کسی او را به ستایش و کارهای خوب ترغیب کرده است.
هوش مصنوعی: من دیگر نمیدانم که چه حالتی دارم؛ نه از مستیام خبری دارم و نه از بیخودیام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر تو در قلب من وجود دارد، من به بتپرستی ادامه میدهم و دیگر نمیدانم چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: من عهد و پیمانی که با فرحت خمری به زهد داشتم را شکستام و حالا نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: تسبیح زیبا و زیورهای گرانبها را کنار گذاشتهام و اکنون نمیدانم چه کنم.
هوش مصنوعی: علاقهام را از دنیا قطع کردهام و همه چیز را برای تو کنار گذاشتهام. اکنون دیگر نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: خسته شدهام از جستجو و خواهش در میان اهل عشق و دلباختگی، بنابراین دیگر نمیدانم چه باید بکنم و به کجا بروم.
هوش مصنوعی: شخصی که به ستایش علی مشغول است، در حالتی آشفته و ناآرام به سر میبرد. او نمیداند که در حال حاضر چه وضعیتی دارد و چه احساسی را تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.