نغمات عجب زند تارم
که زهم برگسست او تارم
مطرب این پرده را بگردان زود
که برافتاد پرده از کارم
عود زلفم بس است و مجمر دل
گو چه زخمه زنی بمزمارم
گفته بودم که دل زکف ندهم
آه از دیده خطاکارم
راز دل با نسیم میگفتم
همه عالم گرفت اسرارم
تا چه آرم بجای می امشب
بگرو خرقه رفت و دستارم
خیز و رطل گران بده ساقی
تا که از غم کنی سبکبارم
تا زچشمان مست تو دورم
همچو بیمار بی پرستارم
خورد تا تیر غمزه تو رقیب
هدف تیر طعن اغیارم
همچو کانون درون پر از آتش
شعله چون شمع بر زبان دارم
بسملم تیردیگرم کافیست
رنجه کن پنجه ای دگر بارم
وه که از کفر زلف ترسائی
نه بجا سبحه و نه زنارم
همچو یعقوب در ره یوسف
چشم بر راه قافله دارم
تا در این کفر جویم ایمانی
دست بر دامن علی دارم
بر درت خاک گشت آشفته
خیر و از خاک راه بردارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی او میپردازد. او از نغمات عجب و تارهای دلش سخن میگوید و به نیازش به موسیقی و آرامش اشاره میکند. شاعر از عشق و دلتنگی، به ویژه در برابر معشوقش، صحبت میکند و از غم و اندوه خود میگوید. او به امید یافتن ایمان و آرامش در زندگی، به یاد علی (ع) میافتد و در جستجوی راهی برای رهایی از مشکلات و غمهایش است. شاعری که در عین بیان درد، به عشق و زیبایی نیز اشاره میکند و در نهایت، به پیوند معنوی با معشوقش میرسد.
هوش مصنوعی: آواهای شگفتانگیزی در تار من طنینانداز است که باعث شده از هم جدا شوند.
هوش مصنوعی: ای سازنده، این پرده را سریعتر بچرخان، چون که پرده زندگیام به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: موهای پیچیدهام کافی است و دل به مانند آتشگاه میسوزد؛ بگو چه زخمی به نایم میزنی.
هوش مصنوعی: به کسی گفته بودم که دل را به راحتی واگذار نمیکنم، اما اکنون از غم و درد به خاطر خطاهای خودم، آه و ناله میکنم.
هوش مصنوعی: با نسیم، رازها و دلنوشتههایم را بیان میکردم، اما تمام جهان از این اسرار من آگاه شد.
هوش مصنوعی: امشب چه چیزی را به جای شراب بیاورم، که لباس و عبا و دستارم از من رفته است؟
هوش مصنوعی: بلند شو و یک ظرف سنگین نوشیدنی به من بده تا غم و اندوه را از دوشم برداری و مرا سبکبار کنی.
هوش مصنوعی: وقتی از چشمان جذاب تو دور هستم، حس میکنم همانند یک بیمار بیپرستار و تنها هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و魅یت چشمانت، من خود را هدف تیرهای طعنه و غیبت دیگران قرار دادم.
هوش مصنوعی: مانند کانونی که پر از آتش است، من نیز شعلهای درون خود دارم و مانند شمع به آن اشاره میکنم.
هوش مصنوعی: من با یک تیر به زخمهایم بسنده کردهام، لطفاً با پنجهات بار دیگر به من آسیب برسان.
هوش مصنوعی: اه، از این که به زلف معشوق کافرانهای دل بستهام، نه میتوانم تسبیحی بگویم و نه هویتی از خودم داشته باشم.
هوش مصنوعی: مانند یعقوب که در انتظار دیدار یوسف، چشم به راه کاروان است، من نیز در انتظار ورود قافلهای هستم.
هوش مصنوعی: من در جستجوی ایمان در این بیدینی هستم و تنها به دامن علی پناه میبرم.
هوش مصنوعی: بر در تو، غبار و آشفتگی از خیر و نیکی نشانهای است و من باید از این خاک دوری کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهر ایشان بود فیا وارم
غمتان من بهر دو بگسارم
روز تا شب ز غم دل افگارم
همه شب تا به روز بیدارم
به دل شخص جان همی کاهم
به دل اشک خون همی بارم
روز و شب یک زمان قرارم نیست
[...]
هیچ دانی که چون گرانبارم
به غم دیگران گرفتارم
زیر بار غمی گرفتارم
کاندرو دم زدن نمیآرم
عمر و عیشم به رنج میگذرد
من از این عمر و عیش بیزارم
در تمنای یک دمی بیغم
[...]
بخدائی که مهر معرفتش
کرد توفیق عقل بیدارم
برسولی که روز حشر امید
بخدا و شفاعتش دارم
که اگر من از انچه بیتو گذشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.