زلفین تو را موی بمو گشتم و دیدم
جز دود دل خلق در آن حلقه ندیدم
با شیخ نگو نکته توحید که شرکست
این زمزمه دوش از نی و مزمار شنیدم
حاشا که گهی چیده کلیم از شجر طور
آن گل که من از گلشن رخسار تو چیدم
بادام تو تا انس گرفتم من وحشی
وحشی صفت از آدمیان جمله رمیدم
خوش باش که بیماری دل رفت زیادم
تا حالت بیماری چشمان تو دیدم
دستیم نمانده که بسر برزنم از هجر
از بس که سر انگشت بحسرت بگزیدم
تابو که غبار درت ایدوست بیابم
چون باد صبا بر سر هر کوی دویدم
تا غنچه تو بوسه گه مدعیان شد
سر تا بقدم جامه چو گل باز دریدم
ای تیر کمان خانه ابرو بکجائی
بازآ که کمان وار زهجر تو خمیدم
پای طلبم لنگ شد و هیچ غمم نیست
با سر بدر کعبه مقصود رسیدم
آشفته کجا کعبه در خانه حیدر
آن کاو که جز او سر خداوند ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلدادگی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر با اشاره به زیبایی موهای معشوق و تاریکی دلهای دیگران، میگوید که در میان مردم فقط غم و دود دل را دیده است. او به نکته توحید اشاره میکند و میگوید که بسیاری از رازهای عشق را از نی و مزمار شنیده است. شاعر از گلهای زیبای معشوق یاد میکند و از احساس آزادی و دوری از انسانها میگوید. او بیان میکند که از شدت عشق و دوری، دستش به درد آمده و نمیتواند از هجر معشوق رها شود. در نهایت، او به کعبه مقصودی اشاره میکند که در آن فقط وجود محبوب را میبیند و از حال عشق خود ابراز میدارد.
هوش مصنوعی: به خاطر زلفهای تو، به دنبالت رفتم و دیدم که جز غم و درد دل مردم در آن حلقه چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با شیخ از موضوع وحدت صحبت نکن، زیرا این صحبت به نوعی شرک به حساب میآید. من دیروز صدای نی و ساز را شنیدم که این موضوع را بیان میکردند.
هوش مصنوعی: نه، هرگز ممکن نیست که کلیم (موسى) از درخت طور گلی بچیند؛ چرا که من از گلشن چهره تو گلی چیدهام.
هوش مصنوعی: زمانی که به بادام تو عادت کردم، دیگر از انسانها دور شدم و تنها به طبیعت و وحشیگری خودم روی آوردم.
هوش مصنوعی: خوشحال باش که رنج دل من بیشتر شد، چون بیماری چشمان تو را دیدم.
هوش مصنوعی: دیگر هیچ نیازی به تظاهر یا نشان دادن خود ندارم، زیرا از شدت دلتنگی و حسرت، تنها به یاد و تصویر تو در دل و جانم میزنم.
هوش مصنوعی: من در جستجوی تو همچون باد صبا، از کویی به کوی دیگر میدوم و غبار ناشی از محبت و یاد تو را بر سر هر مسیر احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که گلبرگ تو به بوسههای خواستگاران پاسخ داد، تمام لباسهایم را مانند گل پارهپاره کردم.
هوش مصنوعی: ای تیر کمان، با ابرویت که به شکل کج است، بازگرد و به من بگو. من از فراق تو به قدری رنجیدهام که همچون کمان، خم شدهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر دشواریها و مشکلاتی که در مسیر دارم نگران نیستم، زیرا توانستم به هدف اصلیام که رسیدن به کعبه است، دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: آشفتگی و سرگردانی در کجا میتواند باشد، در حالی که کعبه، خانه حیدر است؛ کسی که جز او، چهرهی خداوندی را ندیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چیست که من از تو و عشق تو ندیدم
وان چیست که در هجر تو از تو نشنیدم
احسنت چنین کن همه خون دل من خور
کاخر بگزافت ز جهان بر نگزیدم
رفتی و بر دشمن من خوش بنشستی
[...]
گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم
گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم
گفتم خبرت هست که خون می شودم دل
گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم
گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست
[...]
روزی بسر کوی خرابات رسیدم
در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم
از چشم بشد ظلمت و سرچشمه ی خضرم
چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم
نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم
[...]
نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر
بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم
شمشیر مکن تیز بخون من مسکین
[...]
تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم
در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم
جانم شب هجر تو چو ساغر به شب آمد
وز لعل تو یک روز به کامی نرسیدم
بادا شبِ تو خوش که من بی سر و بی پای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.